مرحوم محمدعلی سپانلو را شاعران تهران میگفتند و مرتضی احمدی فقید را خوانندهٔ تهران. خیلیها در جهان دنبال زنده نگه داشتن خرده فرهنگهای شهری هستند. در تهران ما حالا باید کهبد تاراج را هم «نمایشنامه نویس تهرانیها» بدانیم زیرا در مجموعه آثارش سراغ افراد برجستهای میرود که در عامهٔ مردم شناخته شده هستند و معمولاً داستانهای افسانهواری از آنها در اذهان جاری است. تبدیل قصه این افراد با تحقیق دقیقی که کهبد درمورد آنها به صورت میدانی انجام میدهد، آنها را از قالب اسطوره به کاراکترهای باورپذیری بر صحنهٔ نمایش تبدیل میکند. در دراماتورژی اثر هم بسیار دقیق، بار دراماتیک خرده داستانها را فزونی میبخشد بهطوری که برای مخاطب فرهیختهٔ تئاتر، جذاب و دیدنی شود.
اینبار او به سراغ حاج احمد دلجو رفته است و قصهٔ او را به تحریر درآورده است.
این متن به زیبایی و وفادارانه به متن با بازیهای روان و دلپذیر روایت شده است.
در این میان با توجه به فضای سورئال اثر، شاهد نورپردازی استادانهٔ رضا خضرایی هستیم که توانسته است حس و حال متن را و موقعیت کاراکترها را برای مخاطب، تماشایی و محسوس کند.
این نمایش را باید دید.