فین جین
شمعی در دل تاریکی تاریخ است که نورش زبانه می کشد تا روزگاری که انگشت های زمانه دست بر گلوی اندیشه قرار دادند. تا جانِ خسته ی مارا
نفیر بکشند . و آماسی که لانه انداخته میان دیوار های ترک خورده ی مزار انسان هایی که روزگاری دلسوز این خاک بودند .زبان جن ها زبان رمز و راز است همچون زبان قصه های مادر بزرگ ها و زبان پنهان نمایش ایرانی که بهرام بیضایی نیمه جانی سخت جان می خواندش و این روز ها و این روزگار
همچون چراغی در دل این تاریکی سو سو می زند . یکی از نقطه های عطف این اثر بی شک بازی درخشان بازیگرهاست که دوست داشتم و دوست دارم تمام قد به احترام زحمتشان ایستاده برایشان دست بزنم ، چرا که در این روزگار پر از تاریکی بر صحنه ی نمایش فین جین همچون ستاره ها درخشیدند . دوست دارم بنویسم برای تک تک بازیگران این نمایش برای محسن زر آبادی که ریتم را به مثابه ی یک مترونوم به تصویر کشید . می نویسم برای هادی عطایی ، که سراسر تکنیک است و مجنون بازیگری ، می نویسم برای الهه پور جمشید که لحظه ای از درخشانی بازیش چشم بر نداشتم و خستگی پنهان صدایش که پشت بازی درخشانش تا پایان نمایش پنهان شده بود تا بازیگری را معنا بخشد .نمایش از نظر کارگردانی و ریتم بسیار هوشمندانه با آمیختگی موسیقی که برآمده از دل میزانسن ها شکل می گرفت و آهنگ هایی که از دل نمایش ایرانی بیرون آمده بود جان دیگر به تماشاگر میداد . و همینطور کارگردان با هوشمندی با طنزی که از دل نمایش ایرانی بیرون می اورد به گونه ای که تماشاگران به جای اینکه خسته شوند چشم از نمایش بر نمیداشتند. و خدا میداند که چقدر زیباست این چشم بر نداشتن ها و این هوشمندی کارگردان است .کاش کمی برای صحنه و نور به اندازه ی تمام نقطه های قوت دیگر اثر زمان خرج می شد چرا که بزرگ ترین پاشنه ی آشیل این اثر از نظر دیدگان من نور و صحنه ی نمایش بود . در پایان آرزوی
... دیدن ادامه ››
موفقیت دارم برای تمام گروه ارزشمند نمایش فین جین .
حال روزگارتان خوب
باشید و بمانید برای تئاتر ایران زمین چرا که وجودتان معنای واقعی کلمه ی عشق است .
کیارش رُست