یه متنی راجع به نمایش نوشتم بعد فکر کردم تکراریه و بیخیالش شدم... به جاش اینو نوشتم:
یه سری نمایش هست که فیلم، عکس و پوسترش بیشتر حال آدمو خوب میکنه تا خود نمایش! ولی اسفرود بی دم برعکس بود و دیدنش بیشتر کیف داد.
درس اخلاقیشم این بود که کارای بد نکنید وگرنه داستانتونو مینویسیمو به بقیه نشون میدیم :)
میگفت زندگی بقیه رو قهوهای نکنید البته با ادبیات واقعی!
خلاصه میگفت هر کس با یه وسیلهای این کارو میکنه؛ بازجو با اسلحه، اسپانسر با پولش، یکی با اخلاق بد، یکی با سانسور و نویسنده با ماشین تایپ!
مومانها همه یک مفهوم را در قالبی جدا نشان میدادن و مومان "نویسنده" تلفیقی از سه مومان قبل بود.
در پایان مرسی که هستین ❣
پ.ن: تماشاگر محترم لطفا با صدای آرام، داد نزنید که الان تئاترم ... بعدا زنگ بزن... :))
پ.ن ۲: برای پدربزرگها تبلت بزرگ نخرید.