در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | سید محمد باقرآبادی درباره نمایش سه شب با مادوکس: امشب به همراه دو مهمان عزیز به تماشای این نمایش رفتیم در بدو ورود فضا
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 19:27:46
امشب به همراه دو مهمان عزیز به تماشای این نمایش رفتیم
در بدو ورود فضای سنگین ورودی تالار حافظ (که البته هیچ ربطی به نمایش و عوامل نداشت) آدم رو کالَپس میکرد، ای کاش این نمایش تو سالن دیگری اجرا می‌شد....
اما نمایش:
دکور صحنه خوب و به جا
طراحی لباس خوب و متناسب
بازی ها خیلی روان وگیرا
کارگردانی ... دیدن ادامه ›› خوب
و داستان.....
نمایشی که در دسته بندی نمایش های ابزورد قرار میگیره (یا همون تئاتر معناباخته یا تئاتر پوچی) که بنا بر تعاریف کلاسیک این نوع نمایش قراره نیست داستانی خطی و متعارف با پایان خوش برای مخاطب روایت کند، (شاید نقد برخی دوستان ناشی از این انتظاری بوده که در نمایش رعایت نشده، و البته نباید هم رعایت میشد) در کارهای ابزورد مثل اغلب آثار آلبر کامو ما قراره با فضایی سوررئال روبرو بشیم، (دقت کنیم که این سبک بعد پشت سر گذاردن دوجنگ جهانی و نهضت های کمونیسم و نازیسم و فاشیسم متولد شد) در این سبک نویسنده به دنبال تفکری که زندگی را فاقد معنی می‌داند داستان را روایت می‌کند. تاحالا یک آفتاب‌گردانِ پیر رو تماشا کردید؟ دیگر به سمت خورشید نمی‌چرخد. سر خم می‌کند و در سایه‌ی گل‌های جوان پنهان می‌شد. خسته و دل‌شکسته از قمارِ باطل و تکراری نور....
در این نمایش هم ما مواجه می شویم با آدم هایی که روزمرگی و تکرار و تکرار و تکرار آن ها را به نقطه ای رسانده که خارج از قواعد عادی و عقلانی در خیال خود برای یافتن معنی در زندگی در تلاش هستند ( دیالوگ کلارا: این مرد تنها شانس زندگی منه، یا اشارات سایر شخصیت ها به اینکه مدت هاست مشتری ندارن و این فرد تنها مشتری ایشان هست جوری که به شوق این معنی حتی وجهی از او دریافت نمی‌کنند) چه اینکه رویاپردازی تنها مُسکنِ ما برای خلاصی از دردِ استخوان‌سوزِ 'آدمیزاد بودن' است....
در نهایت هر مخاطبی متناسب با دریافت خود برداشتی از این نمایش خواهد داشت (پس انتظار پایان بندی به سبک نمایش های تلوزیونی ملی انتظاری نا به جاست)
پیکاسو می‌گفت من اشیا را آن‌گونه نقاشی می‌کنم که به ذهنم می‌رسند نه آن‌گونه که آن‌ها را می‌بینم و هر آن‌چه در خیال بگنجد واقعی‌ست.........
در پایان باید بگویم درکنارِ عطر، تنفس، آب، پاییز، قهوه، گیسوی سیاه، بوسه‌ی اتفاقی، نوازش دیرهنگام، دوست‌ت دارمِ ناگهانی، قصرهای ادینبرو، چای، شیرخشک، پفک‌نمکی، تنباکوی ویرجینیا و چند موردِ دیگر، 'ندانستن' را یکی‌از مهم‌ترین عوامل بقا می‌دانم.
تشکر از نگاه دقیق و درستتون... امیدوارم این امکان دست بده در سالن بهتری اجرا رو ادامه بدیم
۲۲ مهر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید