دیشب در فضای نامساعد تالار اصلی تئاتر شهر نمایش رو دیدم، با توقع بالا رفتم و واقعا منو ناامید کرد، فرم اصلا خوب نبود و شاید فهمیدم که چرا پارسال نمایش رو نگرفتم و دلیلش رو یادم نمی اومد و احتمالا به جز سولدات بودنش و حمایتم از نمایشهای کمتر معروف، نقدهای دوستان تیوالی هم بوده که یادم نبود از پارسال.انتظار داستانی عاشقانه و اجرای سحرانگیز توسط افشاریان رو داشتم که شاید پیش توقع بالام و دیدن مونولوگهای خوب اخیر باعث شد کار منو نگیره مضاف بر اینکه باید بدانید مردم کمتر اجرارویی که نمایشهارو بیشتر بر اساس اسم و رسمشان خریداری می کنند و کمتر مقید به رعایت فرهنگ دیدن نمایش هستند بیشتر مخاطب این نمایشند ، وقتی تماشاگران پارسال در شکوفه های گیلاس صامت رعایت نمی کردند دیگه در بک تو بلک که جای خود دارد طوری که کناری من یواشکی فیلم می گرفت، کناریش کودکی ۱۰ ساله آورده بود که نیم ساعت اول صفحه گوشیش روشن بود که تذکر دادم وکلا تمرکزم برای نمایش از دست رفت، تصور کنید در دقایقی که سالن و صحنه سیاهی و تاریکی و سکوت مطلق است فردی با موبایل و فلاشر عکس می گیرد!!! کلا تجربه دلچسبی نبود. میتونست این نمایشنامه زیبا با اجرای هنرمند قویتر دیگه ای و در سالنی دیگه تجربه خوشایندی به همراه داشته باشه.
اگر خاطرات خوبی از این نمایش دارید پیشنهاد میدم امسال و در این سالن که وسط نمایش صدای اذان هم از بیرون به داخل می آید(یعنی نمی شود صدای بلندگوهای بیرون سالن را کم کرد یا سیستم عایق صوتی دیواره ها و داخل را تقویت کرد؟! ) و بااین جو و اتمسفر سالن بیخیالش بشید.
به نمایش ۳ و به جو سالن و تماشگران ۱ میدم!!!