نمایش بسیار خوبی بود. صدرالدّین زاهد که علاوه بر بازیگر، کارگردان، تهیهکننده و طراح صحنه و لباس هم بود، به کار تسلّط کامل داشت و میتوانست به زیبایی لبخند بر لبان تماشاگران بنشاند. نمایش به خوبی بومیسازی شده بود و این مهارت ترجمهی جناب زاهد را نشان میدهد که توانسته بود عناصر فرهنگی ایرانی را وارد کار کند؛ چرا که ترجمه صرفاً بیان معادل لغات در زبانی دیگر نیست و بلکه بالاتر از اینهاست. کار بازیگر از گفتن یک مونولوگ فراتر بود و نیازمند به کارگیری زبان بدن، هنر نقّالی و الحان گوناگون (الحان آدمی علاوه بر صدای غرش ببر!) به نحو احسن بود. طنزی که نویسنده -و در جاهایی واضحاً مترجم یعنی جناب زاهد- به کار برده بودند، خنداننده و به موقع خود، بالأخص در انتهای نمایش، گزنده بود. پایان کار و غرش نهایی و هدف آن نیز قابل تأمّل و جالب بود. همانگونه که خود جناب زاهد بیان کردند، این نمایش تئاتری تجربی بود و ایشان به خوبی توانستند ضمن ایجاد ارتباط با تماشاگر در تمام طول نمایش، تماشاگر را فعّالانه -و به طرزی جالب و به نوبهی خود طنزآلود- با نمایش درگیر کنند. موسیقیهای استفادهشده در نمایش هم با فضا و اتمسفر نمایش هماهنگی خوبی داشتند. در کل نمایش عالی و بسیار مطلوبی بود که میتواند سرمشق خوبی برای نوشتن یا اجرا باشد. از هر انگشت جناب زاهد در این نمایش یک هنر میریخت و واقعاً با جان و دل نمایش را روی صحنه بردند.
نمرهی من: 5 از 5