فرآیند نمایشی قابل تامل است. بازی ها، طراحی صحنه وموسیقی خوبند و اتفاقات در فضایی کافکایی و زمانی 70 دقیقه ای آنگونه اجرا می گردند که بیننده پس از اتمام نمایش نیز به آقای کا، مردی تنها، که با ورود خانواده ای به خانه اش زندگی اش دگرگون می شود می اندیشد.
هر کدام از ما می توانیم تفسیرشخصی متفاوتی درباره سرگذشت آقای کا داشته باشیم و می توانیم مسئولیت حل این مخمصه را بر عهده جامعه یا خود او بگذاریم و این نکته بخش تاثیرگذار نمایش است. من پس از نمایش عصبانی بودم. به آقای کا که می اندیشیدم انفعالش در برابر سرنوشتش من را خشمگین می کرد.
از دید من آقای کا "کودکی" است ناتوان از "به کار گرفتن فهم" خود "بدون کمک دیگران". او کودکی بزدل و کاهل است که به سادگی اجازه میدهد "دیگران سرپرستی او" را به عهده بگیرند و تقصیر ماندن در این کودکی هم بر عهده خود اوست. زیرا گر چه جامعه و قوانین در مخمصه ای که گیر افتاده است به او کمک نمی کنند، او نیز عزم و جسارتی برای برون آمدن از آن با به کار گرفتن فهم خود نشان نمیدهد. او منفعلانه تسلیم هر آنچه برای او پیش آمده می شود ومسئولیت خود را به عهده نمی گیرد.
تاوان عدم شجاعت در به کارگیری فهم نه تنها برای آقای کا بلکه برای هر انسان دیگری می تواند از دست دادن همه چیز باشد حتی هویت انسانی. می توانیم مسخ شده و منفعلانه زنده بمانیم اما زندگی نکنیم.