درباره نمایش حرف نمیزنم. فقط دوست دارم یک روز از عمرم صحبتی با معمارِ محترمِ خانه نمایش مهرگان داشته باشم. چطور توانسته فضاهای این مجموعه را انقدر ناخوانا طراحی کند؟ انگار وارد یک هزارتو شدهای. هیچکدام از فضاها تو را به خود دعوت نمیکنند. چطور برای انتظارِ سالنی ۱۵۰ نفری، یک راهروی باریک و بلند که شاید عرض آن به یک و نیم متر هم نمیرسد پیشبینی کرده؟ این عرض حتی برای یک منزل مسکونی با ۴ نفر جمعیت هم تنگ است! آیا اساسا با استانداردهای طراحی یک مرکز هنرهای نمایشی، یا لااقل یک فضای "عمومی" آشنایی داشته؟ آیا گوشش با اصطلاح لابی بیگانه بوده؟ آیا درکی از سلسله مراتب فضایی داشته؟ دلیل قانعکنندهای برای اینطور در هم پیچیدن محیطها و ناخوانایی مجموعه داشته؟
گدشته از این مشکلات کالبدی، که انگار برای حل شدنشان خیلی خیلی دیر است، روح مجموعه هم چندان تعریفی ندارد. یک سوم مدتزمان اجرا تاخیر در ورود دادن و معطل گذاشتن چند ده تماشاگر در آن راهروی فوقالعادهی انتظار، و بعد از ۲۰ دقیقه، تازه پیشپیش فرستادن مهمانهای "ویژه" (آن هم دقیقا با همین لفظ) به داخل، که یک نفرشان لطف کرد و جای بنده را غصب نمود و باز هم به خاطر تنگی و غیراستاندارد بودن فاصلهی ردیفهای سالن، از خیر بلند کردنش گذشتم و رفتم ردیف آخر نشستم.
در کل این نمایش حتی اگر شاهکار هم بوده باشد، وقتی با چنین دلِ چرکینی روی صندلیت نشسته باشی نمیتواند چندان شب به یاد ماندنیای برایت بسازد.
از نمایش هم خوشم نیامد و به نوشتن همین بسنده میکنم.
خسته نباشید.