انزوال یک قهرمان..
درباره ی نمایش تختی در اتاق ۲۳ هتل آتلانتیک.
اول بگم که تمام عوامل این اجرا از دوستان نزدیک من هستن.(دنبال
پیدا کردن روابط نباشید? ?)
اما با این وجود ایمان دارم که مخاطب تئاتر مخاطب آگاه وفهیمی هست. به خصوص مخاطبینی که در تیوال نظراتشون و می نویسند.تبادل نظر میکنند و نظرات دیگران رو میخونن.قطعا برای من هم این حق رو قائل هستند که نظرمو اینجا به اشتراک بذارم.
من تمامی نظرات و خوندم و میخوام از میزان شباهت کراکتر اصلی به تختی و کلاه گیس و تپق عبور کنم.چون به هر حال مخاطب هر چند که ممکنه به این مسائل اشاره ای بکند اما قطعا چندان دغدغه این مسائل رو نخواهد داشت.
نمایش تختی هم بدون اشکال نیست و حتما دارای ضعف هایی هست.
این مطلب تعریف و تمجید
... دیدن ادامه ››
نیست و صرفا تحلیل من هست.
اول بگم که به عنوان یک مخاطب ایرانی و شرقی به شخصه تمایل زیادی به شنیدن قصه دارم پس متن قصه گو برای من خیلی جذاب تر هست.همچنین وجود قهرمان در یک متن نمایشی من و با متن همراه میکند.و همچنین با توجه به کهن الگوها... وجودمرگ زیبا مانند سوگ سیاوش یا مرگ سهراب در ادبیات فارسی فرهنگ شهادت و ستایش آن (مرگ زیبا) همواره برای من فارسی زبان ایرانی مرگ زیبا ی یک قهرمان جذاب تر است. امانمایشنامه تختی تمام اینها را کنار گذاشته روایتی خطی از انحطاط و زوال یک ابر قهرمان را بیان میکند...بدون قصه گویی تنها بخش اندک وحتی از آن هم کمتر به شب آخر قهرمان در هتل بسنده میکند. اما می تواند تو را همراه کند .
.متن در مورد یک قهرمان هست.اما قهرمان ندار.پس نمایشنامه در نوع روایت از تختی ..برگی نو را ورق میزند.که مخاطب انتظار آن را ندارد.نویسنده در اینجا ریسک کرده که به شخصه برای من قابل احترام هست.در آن قسمت از متن که انگشت اتهام مستقیم سمت مردم هست به شخصه کمی مشکل دارم ترجیح میدادم بیشتر رسانه و خوراکی که به مردم میدهد مورد انتقاد قرار بگیرد که البته بهش پرداخته شده.و میتونست بیشتر باشد.
در مورد کارگردانی این اثر اول از طراحی صحنه صحبت میکنم و کارکرد دکور.چون طراح و کارگردان یکی هستن.طراحی صحنه خب کامل به مخاطب شیر فهم میکند در نگاه اول که اتاق هتل هست.اما به اینجا اکتفا نمیکند طراح با یک دکور رئالیستی فضای سوء رئال برای مخاطب ایجاد کرده که به نظرم از نقاط قوت کار هست .نور و موسیقی و دکور همگی در خدمت کار و فضایی که باید ایجاد شوند هستند.هیچ یک از دیگری پیشی نمی گیرد.و نقش دکور اینقدر پر رنگ هست که در میزانسن ها کاملا دخیل هست.که این در درجه اول نشان دهنده ی این هست که در این مورد فکر شده.و دو من بسیار این طراحی صحنه رو می پسندم...تا سازه ای که بیهوده در صحنه هست و صرفا برای زیبایی شناسی به کا ر می رود.
میزانسن ها به نظرم بسیار درست هست...هر چند که کارگردان...محیط بازیِ بازیگران را بسته...ولی همین که بازیگر اصلی در اون سازه اسیر هست نشان دهنده ی فشاریست که به تختی وارد شده تا به مرز خودکشی رسیده است.
بازی بازیگران استاندارد هست ...کسی تلاشی برای به گریه در آوردن یا خنده گرفتن از تماشاگر نمیکند .در این نمایش از افتادن به ورطه ی رمانتیسم پرهیز شده و از نقاط قوت کار با توجه به متن هست.شخصیت تختی در این نمایش قهرمان(پروتاگونیست)نیست.و بازیگر آن هم مثل بقیه ی اجزای نمایش در خدمت کار هست.
بازیگران دیگر هم به درستی و اندازه بازی می کنن کسی از قابی که کارگردان ترسیم کرده بیرون نمی زنن.
به طور کلی تختی نمایشیست که کلیشه ها رو خط زده.و این نگاه و دیدگاه .برای من دارای جذابیت و خلاقیت هست.
و در نهایت خسته نباشید میگم به گروه اجرایی این نمایش.