در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | محمد شمالی درباره نمایش فرشته تاریخ: یاد شما باقیست آقای بنیامین .. تا مدت ها پس از تماشای فرشته تاریخ م
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 00:45:06
یاد شما باقیست آقای بنیامین ..

تا مدت ها پس از تماشای فرشته تاریخ محمد رضایی راد ذهنم درگیر والتر بنیامین و آنچه بر او گذشت در رشته کوه های پیرنه بود تا چندی قبل که مطلبی در مورد کتاب ظلمت در نیمروز اثر ارتور کستلر خواندم. کتابی که بی شک در جای خود خواندنی است و به نقد نظام کمونیستی و تصفیه های درون حزبی فرمایشی در دوران استالین می پردازد. در وهله ی نخست انچه نظر من را به خود بیشتر از کتاب جلب کرد بخشی از زندگی پرفراز و نشیب نویسنده بود در آغاز جنگ جهانی دوم که به عنوان بیگانه نامطلوب در فرانسه بازداشت و مدتی در اردوگاه های کار اجباری ورنه واقع در پیرنه زندانی شده بود. با توجه به نزدیکی زمان و مکان دستگیری کستلر و بنیامین مشتاق شدم بدانم که ایا این دو در آن محل با هم روبرو گشته اند یا خیر ،این اشتیاق وقتی بیشتر شد که جایی خواندم کستلر در حال فرار از اروپا، با گرفتن برخی از قرص های مورفین بنیامین اقدام به خودکشی کرد، اما زنده ماند و در ادامه به کتاب وازدگان خاک کستلر برخوردم که اتو بیوگرافی از زندگی وی در فاصله ی زمانی 1939 تا 1940 و شرح حال سرگشتگی اش به عنوان یک خارجی در بحبوحه ی اشغال فرانسه بدست آلمان نازی بود، کستلر کتاب خود را به دوستان و همکارن تبعیدی‌اش از آلمان که پس از شکست فرانسه دست به خودکشی زدند نظیر والتر بنیامین، کارل انیشتین و... تقدیم کرده بود. کتاب را که آکنده از درد و رنج ناشی از جنگ و اسارت است خواندم و در واپسین صفحات آن به جواب خود رسیدم:

"والتر بنجامین نویسنده و منتقد. همسایه‌ی من در خانه شماره 10 خیابان دومبال در پاریس و چهارمین پای پوکر روزهای شنبه‌ی ما و یکی از باورنکردنی‌ترین ... دیدن ادامه ›› و بذله گوترین شخصیت‌هایی که در عمرم شناخته‌ام. آخرین بار او را در پاریس و روز قبل از سفرم ... ملاقات کردم. از من پرسیده بود:«اگر گرفتار شدید چیزی همراه دارید که خودتان را خلاص کنید؟» در تمام آن دوران همه‌ی ما نظیر توطئه‌گرها در داستان های ترسناک ارزان‌قیمت «چیزی» در جیب خود داشتیم ولی واقعیت از این هم وحشتناک‌تر بود. من چیزی نداشتم و او شصت و دو قرص خواب‌آوری را که داشت با من تقسیم کرد. والتر این قرص‌ها را با تردید به من داد زیرا نمی‌دانست که آیا سی و دو قرصی که برایش باقی می‌ماند کفایت می‌کند یا نه. بله کفایت می‌کرد. یک هفته بعد از عزیمت من از مارسی، از طریق پیرنه رهسپار اسپانیا شد – مردی پنجاه ساله با بیماری قلبی. در پورت‌بو نگهبانان غیرنظامی بازداشتش کردند. به او گفته شد که صبح روز بعد او را به فرانسه بازخواهند گرداند. وقتی برای انتقالش رفتند او را مرده یافتند. "



پ.ن1. آرتور کستلر در سال 1905 در بوداپست مجارستان و در خانواده ای یهودی به دنیا آمد. به نقاط مختلف دنیا سفر و زندگی کرد، در اتریش درس خواند، در آلمان عضو حزب کمونیست شد، در اسپانیا همراه با جمهوری خواهان جنگید و توسط فرانکو به مرگ محکوم شد، در فرانسه از مخالفان سرسخت استالینیسم شد و در جنگ دوم جهانی در ارتش بریتانیا حضور یافت. پس از جنگ در ژاپن و هند و اسرائیل و آمریکا زندگی کرد و تبعه انگلیس شد و همانجا هم در 77 سالگی به همراه همسرش و به پیروی از هدف انجمن اگزیت که عضو آن بود با شلیک گلوله به زندگی پرماجرای خود پایان داد زیرا به موجب آئین این انجمن هرکسی حق دارد هر وقت لازم بداند آبرومندانه از این جهان برود.

پ.ن2. عنوان کتاب وازدگان خاک برگرفته از اطلاعیه منتشر شده توسط پلیس فرانسه است: جماعت خارجی‌ها که در دو روز اخیر به وسیله‌ی پلیس هوشیار ما بازداشت شده‌اند سمبل خطرناک‌ترین عناصر تبه‌کار پاریس بوده‌اند. وازدگان واقعی خاک !
نویسنده: "همین چند سال پیش بود که ما را شهیدان توحش فاشیستی، پیش‌آهنگان نبرد برای تمدن، مدافعان آزادی و چه چیزهای دیگری نامیده بودند. روزنامه‌ها و دولتمردان غرب در مورد ما سر و صدا و اعتراض کرده بودند، شاید به خاطر این‌که ندای وجدان خود را خاموش کنند و حالا ما شده بودیم وازدگان خاک."

پ.ن3.. اردوگاه ورنه یک اردوگاه کار اجباری در آریژ ، در نزدیکی پامیرس و در رشته کوه های پیرنه فرانسه بود. با شروع جنگ جهانی دوم از سال 1940 ، دولت ویشی از آن برای زندانی کردن زندانیانی که برای دولت مظنون یا خطرناک بودند، استفاده کرد. از سال 1942 تا ژوئن 1944 ، این اردوگاه برای خانواده های یهودی منتظر اعزام به اردوگاه های دیگر استفاده شد. آخرین حمل و نقل از اردوگاه در ژوئن سال 1944 زندانیان را به اردوگاه کار اجباری داچائو برد.
پس از شکست در جنگ داخلی اسپانیا در اوایل ۱۹۳۹ تقریباً نیم میلیون جمهوری خواه اسپانیایی از ترس زندانی شدن یا اعدام به فرانسه فرار کردند. این پناهندگان در شمال رشته کوه پیرنه در اردوگاه‌هایی مانند اردوگاه گور و اردوگاه ورنه نگهداری می‌شدند. گرچه بیش از نیمی از این افراد هنگامی که پتن در سال ۱۹۴۰ برپایی رژیم ویشی را اعلام کرد به اسپانیا یا جاهای دیگر بازگردانده شدند، ولی ۱۲۰۰۰۰ تا ۱۵۰۰۰۰ تن از آنان باقی ماندند و زندانی سیاسی شدند و به گروه کارگران خارجی برده شده و از آنان به‌عنوان کارگر برده بهره‌برداری می‌شد. در هنگام جنگ جهانی، بیگانگان نامطلوب، روشنفکران ضد فاشیست و اعضای کمیته های بین المللی تحت شرایط وحشتناکی در ورنه زندانی شدند. (توسط آرتور کوستلر که خود در آنجا کار می کرد در کتاب وازدگان خاک توصیف شده است.) در سال 1940، این اردوگاه جهت سرکوبی تمام خارجیانی که برای نظم عمومی مظنون یا خطرناک محسوب می شدند، استفاده شد. از سال 1942 به عنوان اردوگاه ترانزیت برای یهودیان دستگیر شده در منطقه نیز به کار گرفته شد. در ژوئن سال 1944 ، آخرین زندانیان تخلیه و در "قطار ارواح" به داچائو تبعید شدند. در کل حدود 40،000 نفر از 58 ملیت در این اردوگاه به کار اجباری مشغول بودند - عمدتا مرد ، زن و کودک.
این اردوگاه دیگر وجود ندارد اما ایستگاه پیشین آن هنوز در امتداد بزرگراهی در شمال پامیرس پابرجاست. یک واگن قطار مشابه با واگنی که در آن زندانیان به اردوگاه های مرگ اعزام شده اند، روی مسیر واقع شده است. یک پلاک درون واگن نام 45 کودک یهودی ، 2 تا 17 ساله را که در 1 سپتامبر 1942 از ورنه به آشویتس منتقل شدند ، ذکر کرده است. در دهکده مجاور ورنه موزه ای درباره اردوگاه و این دوره هولناک در تاریخ آریژ قرار دارد.