کامنتهای دوستان رو اینجا خوندم و خیلی تعجب میکنم. من این کار رو دیشب دیدم. به نظر من این کار ، کار متوسط رو به پایینی بود . اونهمه بازی با نور و داستانپردازی توی فیلمی که توی پرده داره مطرح میشه - که بلافاصله صحنهپردازی و دکور کارهای آقای کوهستانی رو به ذهن ادم میاره که البته اون و کاربردش در پیشبرد اجرا کجا و این کجا - به جای اینکه فضای ذهنی و دنیای یک فرد آتیستیک رو برای ما بسازه، بیشتر فضایی به شدت ازارنده میسازه که چیزی به داستان اضافه نمیکنه.
به نظر من خیلی خوبه که برای ساختن کارهای این چنینی که اختلالی ذهنی یا روانی یا شخصیتی ستون نمایش و اجرا هست، قبل از شروع تمرین و ایدهپردازی برای کارگردانی ، کارهای اجرا شدهی قبل رو ببینیم. توی یوتیوب، لااقل دو تا اجرا در لندن از این کار رو من دیدم که البته دکورش خیلی شباهت با طرح روی بروشور کار داره که خود این هم موضوع مهمیه،.
توی رمان و نمایشنامه اتفاقات حول پیدا کردن قاتل توسط کریستوفر میگرده. برای همین دنیای کریستوفر، چگونه دیدنش و چگونه انالیز کردن و نتیجهگیری کردنش فضای یک ادمی که با اتیسم درگیره رو برای ما به زیبایی تصویر میکنه. اینجا اما معلوم نیست که بالاخره کریستین مهمه، چرا مادرش گذاشته رفته مهمه ، اینکه پدر چرا سگ رو کشته مهمه یا چی ؟ ... متن خیلی تکهپاره و بدون تمرکزه. این البتنه از قدرت بدنی بازیگران و بیان قوی و با اعتماد به نفس کریستین چیزی کم نمیکنه. بازیگرها همه خیلی خیلی زحمت کشیده بودند و در نقشی که در اومده بود خیلی هم خوب بودند. حرف من اساسا اینه که متن ضعیف اول از همه ، و بعد کارگردانی بدون خلاقیت ، با بهترین بازیگرها هم که باشه، نتیجه اجرای ضعیف و حوصلهسربری خواهد
... دیدن ادامه ››
بود .
کاش به جای اینهمه تعریف و تمجید به نظر من بی اساس ، نقاط ضعف و نقاط قوت رو به جزییات اینجا بنویسیم که کمکی باشه برای عوامل برای اجراها و پروژههای بعدیشون.
در کل اینکه سراغ همچین متنی رفتین که جمعیتی در ایران درگیرش هستن و متاسفانه از امکانات کمی برخوردارن ، قابل تقدیره . با این کار ،هر چقدر کوچیک ، سهمی برای روشنکردن ذهن آدمای دیگه در مورد این اختلال دارین که بسیار ارزشمنده.