یک نمایش با یک چیدمان ساده که تو را به یک زمان مشخص می برد
و به خودت که می آیی می بینی قصه به پایان رسیده و تا انتها همراهش شدی بدون اینکه که به ساعتت نگاه کنی
و این یعنی پشت این قصه مخاطب زندگی اش کرده و در تئاتر هیچ چیز مهم تر از این نبوده و نخواهد بود
یک قصه ایرانی با چهار تا صندلی و نور ما را سوار کرد و در خیابان های قبل از انقلاب باهم دنده زدیم. و بازیها چقدر خوب و
دلچسب بود
ما که از تماشای این اثر لذت بردیم
راستی فقط چهار اجرا از نمایش فیلم در تاریکی باقیست . . .