چند بار توی فرمایشاتتون اشاره کردید که ای کاش نقد مشخصی رو مطرح میکردیم تا شما توش دقت میکردید. برای من کمی گنگ هست چرا که من موارد زیادی رو مطرح کردم، همچنین خانم باصفا هم اگرچه کلی، ولی مشخص اشاره کردن، در جایی هم به نمادپردازی های سهل و ساده رو مطرح کردن که شما تقصیر رو به گردن متن انداختید.
منظور من اصلا این نیست که هرچی گفتم به اندازه یک نقد ماندگار ارزشمند، دقیق، کارشناسی و مهم هست، ولی همون اندک موارد مطرح شده بنده ... دیدن ادامه ›› هم بی پاسخ مونده. منظور از بی پاسخ این نیست که می بایست تک به تک جواب میدادید، ولی همین که هنوز به عنوان موارد انتقادی مشخص قبولش نکردید من رو متعجب میکنه.
- بنده در خصوص همون نماد پردازی ها مطرح کردم که لحن راهب دقیقا لجن یک آخوند بود، یعنی شما از اونچه که تو متن نماد پردازی شده یک قدم به کلیشه جامعه امروز نزدیک تر شدید. لطفا نفرمایید که این دهه نودی کردن یک نمایش نامه دهه چهلی هست، چون نمایش نامه همون دهه چهلی باقی میمونه و قرار نیست دهه نودی باشه. چون اصلا واقعیت جامعه امروز ما و تحلیل سیاسی اون اصلا نمیتونه جزء به جزء با این نمایش نامه منطبق باشه.
مثال عرض میکنم : اگر توی نمایش نامه سیاه یا کارگر تحت تاثیر قدرت سرمایه، فریب نهاد مذهبی یا وسوسه گفتمان های روشنفکری دست به اقدام میزنه، توی جامعه امروز طبقه کارگر هیچ کدوم از این نهاد ها رو اصلا قبول نداره.
یا اصلا خیلی کلی تر، امروز بطور کلی جامعه ما روشنفکر نداره، نه تو ادبیات کاری انجام شده، نه تو موسیقی و نه حتی توی حوزه تئاتر (شاید فقط سینما کمی فعال تر بوده تو این زمینه). اصلا یک مثال کوچک همین کار شما بود که قبلا خدمتتون عرض کردم، بیشتر پشت نظر عوام جبهه میگیره و چند قدم از مردم عقب تر هست
- بنده عرض کردم بازی بازیگرها هیچ چنگی به دل نمیزد. ما به زور به خودمون میقبولوندیم که مثلا این بازیگر تو فلان شرایط قرار گرفته و مثلا میترسه. نه ترس بازیگر قابل پذیرش بود، نه هیجانش، نه تردیدش.
- بنده مطرح کردم که هیچ میزانسن و حرکت درستی کارتون نداشت. بعنوان مثال قسمت شلاق زدن مترسک رو عرض میکنم : همون قسمت باید به قدری زیبایی تئاتری داشته باشه که تماشاگر صرفا از تماشای همون لحظات به وجد بیاد. اینکه مترسک صبر میکنه بازیگر شما حرکت کنه بعد رو زمین شلاق میزنه دیگه صحبتی باقی نمیذاره. اینکه مترسک شما فقط هیکل نسبتا درشتی داره کافی نیست، مترسکتون خشک وای می ایسته ولی توی حرکات بدنی اش این خشکی، عدم شکنندگی، شکست ناپذیری نیست .. مثل بقیه بازیگراتون ابرو بالا میندازه، خم میشه و ...
- بنده راجع به اینکه صندوق که کارکرد کلیدی توی مفاهیم اثر داره چرا حذف شده صحبت کردم. و اینکه چرا این صندوق ها که نمادی از فضای بسته و تاریک فکری اون تیپ هاست چرا با نور مشخص شده ؟ اوکی با تمام بی منطق بودنش شما این کار رو کردید، چرا برای شکستن اون صندوق ها از تبر مجسم استفاده کردید. اینکه صندوق نیست ولی تبر هست یعنی قاعده ای که خودتون بپا کردید هم رعایت نشده
و خیلی موارد دیگه ..
بازم میگم من ادعایی ندارم که یک منتقد حرفه ای هستم، بلکه بعنوان یک مخاطب مواردی که به ذهنم رسیده بود رو مطرح کردم، برعکس دوستان مدافع اثر یا کلی گویی می فرمایند یا موارد مضمونی و سیاسی رو ذکر میکنن که قاعدتا باید بیرون از کار باشن، و ذکرش بعنوان برتری های اثر، شاهدی ست به ادعای بنده مبنی بر ضعف اثر و موج سواری و مضمون گرایی بجای خلق اثر هنرمندانه
جناب غیوری عزیز
ممنونم از وقتی که گذاشتید و مرا بیشتر و دقیقتر از نقطه نظراتتان مطلع ساختید. از این طریق هم بهتر با تفکر شما آشنا شدم و هم با دید شما بعنوان مخاطب تئاتر که هر دو برایم بسیار مغتنم و ارزشمند است و حتما در پرونده ذهن من در مورد این نمایش ثبت خواهد شد.
در نهایت فکر میکنم میتوانیم در این نقطه به توافق برسیم که نگاه ما نسبت به تئاتر و تحلیل سیاسی اجتماعی یکدیگر متفاوت است. چه خوب که میتوانیم به واسطه این هنر شریف با هم گفتگو کنیم و از نقطه نظرات گاها متضاد یکدیگر مطلع شویم. شما البته بیشتر لطف دارید با پیگیری از دیدن نمایش گرفته تا نوشتن در مورد آن. من فکر میکنم نظر صادقانه شما هیچگاه کم ارزشتر از نقد تخصصی نمایش نیست. حداقل برای من. ممنونم از شما و امیدوارم بار دیگر سعادت گفتگو و شاید دیدار شما را داشته باشم.