نخست خسته نباشید و دست مریزاد به گروه آران و جناب غریب پور....
اپرای خیّام را با دقّت و عشق بسیار دیدم و روز آخر اجرا هم برای دوّم بار خواهم دید...بر خلاف اپرای سعدی و لیلی و مجنون که بحثهای زیادی با جناب غریب پور داشتم در اجرای اپرای خیام بنظر من همه چیز با دقّت و استادانه بود....شخصیّت پردازی و پردازش چهره ها و باالطبع اندیشه های مختلف خیّام..گفتگوهای خیّام با خود و اندیشه هایش، براستی و درستی، خیّامِ حکیم چند بعدی را به نمایش گذاشت..موسیقی ..صحنه همه چیز با هماهنگی بالا بود...و تنها ایراد به نظر بنده خواننده ی عروسک جابر بود که شعرها را بسیار گنگ ادا می کرد و بنده با اینکه بسیار به شعر و موسیقی آشنا هستم بیشینه ی گفته هایش را متوجّه نشدم...
اما نقد مهمّی که بنده به جناب غریب پور دارم نوشته ی ایشان درباره ی زندگی خیّام در دفترچه ی کوچک معرّف اپراست....نخست اینکه جناب غریب پور در نگاه نوین به علم تاریخ و حوادث و چهره ی های آن، درباره ی شخصیتها و حوادث تاریخی یقین و قطعیّتی وجود ندارد و تاریخ، علمِ نقد است نه یقین..چه آنکه محک مهم شناخت ما از شخصیّتی چون خیّام که بیش از هزار سال پیش می زیسته آثار او و اندک کتابهایی ست که در طول تاریخی به این درازا از خیّام گفته اند...اینکه چهر ی خیّام توسط جرالد و هدایت اینگونه ترسیم شده بنظر من هیچ تناقضی با حکیم بودن و دانشمند بودن خیّام ندارد...شما نوشته ایید که مگر می شود شخصیّتی اهل میگساری و نفسانیّات باشد و در جبر و فلسفه بدین مرتبه رسد؟؟ در صورتی که اینها ضد هم نیستند و اصولن ارتباط منطقی بینشان وجود ندار ه...بسیار دانشمندان و هنرمندان بزرگ سراغ داریم که به اخلاقیّات بی توجه بوده اند...و البته نگاه به اخلاق و هنجارها و ناهنجاری های متفاوتش در طول تاریخ هر فرهنگی..نزد عوام
... دیدن ادامه ››
و خواص متفاوت و بنظر بنده از دیدگاه اخلاق و باید و نبایدهای اخلاقی به شخصیّتی چون خیّام پرداختن و بدنبال آن حکم برائت دادن یا ندادن خالی از مقوله ی پژوهش تاریخی است...و نکته ی دیگر اینکه شاعر یا دانشمند صرفن آینه ی مقتضیّات زمان خویش نیست گرچه زمان بر او تاثیر می گذارد و بویژه بزرگان شعر و ادب ایران که بیشتر گرایش به درونیات و انفس داشته اند تا نگاه آفاقی....بنظر بنده اینکه خیّام اهل می و معشوق بوده یا خیر که هیچ گاه به یقین نمی توان در این زمینه حکم راند..تناقضی با دانشمندی و حکمت خیّام ندارد....دوزخ و بهشت و اصرار خیّام به بودن یا نبودن و چگونگی اش را صرفن نمی توان به مقتضیّات زمانی ارتباط داد که از دیدگاه تاریخی بسیاری نکات مبهم داشته و بر ما آشکار نیست..در اپرای سعدی هم بنده این نقد را داشتم که شما چهره ی سعدی را اخلاقی و شخصیّتی اخلاقی و اندرزگو نشان دادید و از عاشقی ها و همچنین تناقضهای سعدی کمتر گفتید..در صورتی که سعدی بارها گفته که دین او عشق است....در حالی که اگر با سعدی الفت داشته باشیم و با نگاه کلیشه ای منظومه ی اخلاق به آثار او ننگریم متوجه خواهیم شد که سعدی هنرمند و شاعر است و سخن پارسی در هر زمینه ای عرصه ی جولان هنرش.....اخلاقی شدن و تربیت با سعدی هیچ چیزی جز تناقض نیست...
اینکهبا خواندن رباعیبات خیام متوجه می شویم که خیّام می گوید راز این کیهان بیکران بر ما آشکار نیست و آشکار نخواهد شد درست است ولی اینکه خیّام به ما می گوید راز آنرا تنها پروردگار یکتا می داند!!! ادعای بزر گی ست و جای بحث بسیار دارد..تعدادی از رباعیاتی که در متن اپرا بود از منسوبات به خیام است برای نمونه در صومعه و مدرسه و دیر و کنشت.....تا جایی که دانش بنده اجازه می دهد جزو رباعیات معروف منسوب به خیّام است...
در مورد خیّام هم در نوشته ی دفترچه ی اپرا همین نگاه اخلاقی شما را می بینم که سعی دارید تاویل خود را بر اساس استنادهایی تاریخی از خیّام حکم و دیگران را اشتباه بدانید.......
و نکته ی دیگر اینکه توضیحات شما در دفترچه از متن اپرا دریافت نمی شد..و بنده عامدانه ابتدا اپرا را دیدم و سپس دفترچه را خواندم....و الته این امکان هم هست که کسی دفترچه را بخواند و سپس با دیدن اپرا همین دریافت را داشته باشد...تا نیّت شما چه بوده باشد!!
فرصت شمار طریقه ی رندی...
در آخر دستهای هنرمندتان را می بوسم و سر کرنش بر این همه همّت و تلاش فرود می آورم...منتظر جواب و بحث شما هستم
مانا و عاشق باشید..