( در نکوهش مدح ، و طبع جامی )
(در احوال و آثار و نقد سروده های جامی ...ویراسته استاد هاشم رضی )
جامی از وضع شعر و شاعری در زمان خود و انحطاط سخن ملول و متٵثر و
افسرده بوده.آنجا که از فن سخن گوئی و هنر سرایندگی به عنوان دست افزاری
برای جمع مال ومنال و شهرت جوئی سود جوئی گردد و به وسیله شعر وسحر
کلمات مشتی سفله و دون همت ستایش گردند به ویژه که طرف خود شاعری
هنرمند وعارفی بلنداندیش و نویسنده ای متبحر بوده باشد..بر این وضع و حال
است که پسر خویش ( ضیاءالدین یوسف ) را از این فن برحذر داشته که گردِ
این روش نگردد که شعر زیر خطاب به پسرش میباشد...
حیف که این قوم
... دیدن ادامه ››
گهر ناشناس
مُهره کش سلک امید و هراس
هر چه بر آن نامِ گهر بسته اند
مُهره صفت بر دُم خر بسته اند
چند ز تار طمع و پود لاف
بر قدِ هر سفله شوی حُله باف
چند نهی نام لئیمان کریم
چند کنی وصف سفیهان حکیم
آن که به صد نیش یکی قطره خون
ناید از امساک ز دستش برون
نامِ کَفَش قلزمِ احسان کنی
وصف به بحرِ گهر افشان کنی
وانکه به تعلیم گَهِ ماه و سال
شکلِ الف را نشناسد ز دال
عارف آغاز ازل خوانیش
واقفِ انجام ابد دانیش
وانکه چو از گرُبه برآید خروش
رو نهد از بیم به سوراخ موش
شیر ژیان ببر بیان گوئیش
بلکه دلاورتر از آن گوئیش
در لقب طبع کژ اندیش خویش
چون شوی آسوده نهی پیش خویش
کهنه دواتی چو دلت تار و تنگ
کاغذ چون تیره رُخت ساده رنگ
=================