" پرنده و طناب "
پشت پنجره ام را کوبید
گفتم که هستی؟
گفت: آفتاب
بی اعتنا طناب را آماده کردم
پشت پنجره ام را کوبید
گفتم که هستی؟
گفت: ماه
بی اعتنا طناب را آماده کردم
پشت پنجره ام را کوبیدند
گفتم که هستید؟
گفتند: همه ستارگان دنیا
بی اعتنا طناب را آماده کردم
پشت پنجره ام را کوبید
گفتم که هستی؟
گفت: یک پرنده آزاد
من پنجره را با اشتیاق باز کردم
از: خسرو گلسرخی