دوستان عنوان میکننذ که این فیلم روایتی است از ظغیان آدمی لیکن شخصیتی که نیمه نخست فیلم به ما معرفی میشود به هیچ عنوان قابلیت رفتارهای شخصیت نیمه دوم فیلم را ندارد(گویا با دو شخصیت متفاوت روبرو هستیم) به عبارت دیگر کنشهای رفتار آدمی علی رغم اینکه معلول شرایط و اتفاقات است نیازمند ریشه های شخصیتی و روان شناختی نیز می باشد و من بیننده به هیچ عنوان انتظار این نابهنجاری ها رو از یه شخصیت منزوی و جامعه گریز نداشتم و اگر نیمه دوم فیلم را به تنهایی میدیدم تصور من از شخصیت پرویز و شرایط رندگیش کاملا متضاد با سناریوی فیلم می بود!
و از طرفی دیگر به عقیده من جا داشت که ریشه این رفتار انزوا طلبانه و یا تنبلی بررسی می شد چون در نظر من محیط رشد پرویز و رفتار پدرش موید شرایط این قبیل رفتارها نبود!
در مجموع این ابهامات اساسی مانع ارتباط من با داستان شده و باعث شد تا فیلم را نپسندم.