در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | پیام مرادی درباره نمایش لندن، رم، تهران، آمستردام: به بهانه "لندن،رم،تهران،آمستردام" خب آنچه از نظرات دوستان
S2 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 22:21:48
به بهانه "لندن،رم،تهران،آمستردام"

خب آنچه از نظرات دوستان می توان به آن نزدیک شد این به نظر می رسد که بخش اعظم تماشاگران سلیقه شان به سمت درام و قصه است...
در یک سال اخیر وقتی به لطف یکی از دوستان فیلم هایی از اجراهایی از کشورهای مختلف را می بینم که بخش اعظم آنها( البته به دلیل تحقیق این دوست بر این نوع اجرا) مبنا و حضور بازیگر ، و تجربه های زندگی و به اشتراک گذاری آنها با مخاطب است(در این نوع ماشاهد یک اجرا"برفورمنس" هستیم نه یک تئاتر یا نمایش درام)... همیشه از خودم میپرسیدم اگر اینگونه اجرا در ایران به نمایش گذاشته شود با چه بازخوردی مواجه خواهد شد.....
(سعی میکنم به زودی بخش هایی از این اجراها را روی سایت تیوال بگذارم و نظر دوستان را جویا شوم...)
.
آنچه در نظرات دوستان به عنوان نکات منفی از اجرا لندن، رم ، تهران آمستردام بیشتر دیده می شود همین نبود داستان و گسستگی و کش دادن است...
و ... دیدن ادامه ›› آنچه توجه برخی را به خود جلب کرده و به عنوان نکات مثبت ذکر شده، تاکید بر نقش رسانه در ساخت تصاویر ما از دیگران، سوال هایی که در ذهن تماشاگر به وجود می آورد، و حتی پشت پرده این نمایش که یکی از دوستان به ان اشاره کرده دعوت از سفرای کشورهای دیگر...
که خب به نظر من واقعا شاید این دعوت از سفرای دیگر کشورها و برقراری ارتباط یکی از مهمترین گام های این اجراست ...
آروند دشت آرای در مصاحبه خود گفته که قرار است این اجرا در انگلیس، هلند، ایتالیا و...به اجرا در بیاید،
شاید رسالت این نمایش در اجراهای خارج از ایران ببش از ایران به انجام برسد...
تصویری که ما از غرب داریم نه در خواص بلکه در بطن جامعه تصویری مانند یک بهشت گمشده است یا حداقل شاید تصویری برابر با خودمان است،شاید به همین دلیل است که تماشگر ما کمی سردرگم می شود و در سوال اصلی نمایش یعنی" درباره تصویری که از من داری تجدید نظر کن" گم ....
اما اگر واقعا این نمایش موفق به اجرا در غرب هم شود اینگونه خواهد بود؟
به نظر من ...نه
چرا که تصویری که غرب به ویژه شهروند عادی آن از ایران و مردم آن دارد تصویری سیاه تر است، تصویری که گاه تا آنجا پیش می رود که بعضی از آنها فکر میکنند مردم ایران هنوز با شتر جا به جا می شودند، یا هر روز در حال درگیری با تروریست ها هستند و تمام مردم فقط لباس سیاه به تن می کنند، و.... یعنی تصویری که رسانه غرب به آنها میدهد( مثال: تصاویری از ایران در فیلم RoboCop 2014)
پس امیدوارم بتواند اجراهای موفقی در غرب داشته باشد تا آنها را دعوت به تجدید نظر کند...
.
من به شخصه برخی از این نقد های دوستان درباره برخی از اجراها را به حساب عدم آشنایی با گونه های جدید اجرا که برخی در ایران البته با کاستی هایی به سمت آن در حرکت هستند می گذارم... (speech performance, contemporary dance,Documentary theatre ,.....)
که خب امیدوارم بتوان در آینده با کمک برخی دوستانم که در این زمینه مطالعه دارند آنها را در اینجا هم به اشتراک بگذاربم...
.
در مجموع دوستان نکات منفی و مثبت درستی را بیان کرده اند
اما من به شخصه فکر میکنم آروند دشت آرای موفق بوده، چرا که حداقل در این سایت توانسته تماشاگران را به گفتگو در رابطه با این نمایش دعوت کند... کاری که در سرتاسر این اجرا به آن تاکید می شود روبروی هم قرار گرفتن و گفتگو کردن بدون هیچ واسطه ای...
گاه ما همه چیز را برای خود پیچیده میکنیم آنقدر که شیفته پیچیدگی و رمز گشایی میشویم در حالی که گاه واقعیت ساده تر از اینهاست و لذت بردن از آن ساده تر...
یک سوال که از نقد یکی دوستان که گفته که ما همه این شباهت را میدانیم چه لزومی دارد تکرار شود؟
آیا واقعا این شباهت ها واقعا خوب است یا دارد ما را مانند همان جوجه های ماشینی به وسیله عده ای آنقدر شبیه می کند که مانند ربات ها شویم و هیچ تفاوتی نداشته باشیم؟ و هر کسی بخواهد خودش باشد یا تفاوتی داشته باشد با فرمان "نه" "NO" روبرو میکنیم؟ ( یکی از صحنه های نمایش) که خب باز این NO خود خلاقیت می آورد و ما را به مبارزه می طلبد و گاه از یک بازی ساده به جنگ...
و گاه میشویم بازیچه، بازیچه شعار و سرود و....(صحنه آخر)
.
این مطلب را طولانی نمیکنم
و با درسی که نمایش " صدای آهسته برف به من داد به آن خاتمه میدهم"
گاهی بد نیست سکوت کنیم و بیاندیشیم به جای آنکه کف بزنیم و جیغ بزنیم و هورا بکشیم و خود را خفه کنیم... یا توهین کنیم و فریاد بزنیم و خشونت خود را مثل بهمن بر سر دیگری خراب کنیم" ...
.
.
یک نکته
من به شخصه فکر میکنم تئاتر به اندازه کافی دشمن دارد، پس نمایش ها و اجراهایی که به تماشای آنها می نشینم و دوست ندارم را بعد از ترک سالن برای خود نگاه میدارم و کسی را به ندیدن و تحریم کردن آن دعوت نمیکنم زیرا فکر میکنم در سلیقه من نبوده و دیگران می توانند از آن لذت ببرند چرا که تئاتر نیازمند بیشتر شدن تماشاگران است... اما اجراهایی که مورد پسندم باشد را به دیگران توصیه میکنم
امیدوارم مطلب صریح بوده باشد
پیام عزیز ممنون از نوشته ات
من هم کاملا بر این نظرم که هدف این کار بیشتر مخاطبین خارج از ایران است....اینکه ریش داشتن به معنای تروریست بودن نیست.......تاثیر رسانه ها و خواست یکسان سازی و دسته بندی های ادم ها با هدف استیلای قدرت شکل می گیرد.....اما جدای از بحثهای تءوریک فکر می کنم یک اثر هنری حالا چه تاتر یا پرفرمنس یا هر چیزه دیگر باید با ارایه کدهای درست و قابل ارتباط همراه با زیبایی شناسی مربوط به اون حرفی باشه که داره مطرح می کنه ....و اتفاقا مستقیم هم نباشه چون فرقش با یک مقاله یا شو تلوزیونی چی میشه؟.شخصا دغدغه اولم چه در سینما چه در تاتر داستان گویی کلاسیک نیست......فکر هم نمی کنم همه نقدها از سر نا آشنایی با شیوه های مختلف اجرایی باشد....پیامی که در این اثر هنری شعار داده میشود خودارجاع نیست درونی نمیشود و به نظر اتصالش با تصاویر و اجراهایی که شاهدشیم سسته ....یک سری اجرای خوب داریم و یک سری فیلم که از ترکیب و برآیند اینها جمله درباره تصویری که از من داری تجدید نظر کن ، شعار داده میشود...
در آخر فکر می کنم برای اجراهای خارج از ایران این گروه باید آرزو کنیم مخاطبین ... دیدن ادامه ›› عادی زیادی داشته باشد که به هدفش برسد....چون اهل تاتر و اندیشه در هر جای دنیا احتمال خیلی زیاد آگاهی دارد که هر ریشویی تروریست نیست و هر زنی که در لندن زندگی می کند پرنخوت واز خودراضی نیست.
۰۶ آذر ۱۳۹۳
جناب ابرشیر من هیچگاه نگفتم همه نقدها و گفتم برخی و همیچنین گفتم گروه هایی که دارند این به سمت اینگونه اجراها حرکت میکنند با کاستی هایی همراه هستند و البته که شروع هر حرکتی است که در روند آن را کامل می کند...
اما روی صحبت من در این زمینه با افرادی بود که همه چیز را به طور کامل نفی می کنند ، که اگر بخواهم مثال واضح بزنم (مثلا افرادی که نمایش های امیررضا کوهستانی را صرفا یک نمایش نامه خوانی می نامند، یا مثلا صدای آهسته برف را فاقد ریتم و....) و چنان به این آثار می تازند که گویا شکی بر گفته خود ندارند..
.
و ... دیدن ادامه ›› اما من نیز تا چند ماه پیش مثل شما فکر می کردم افراد اهل اندیشه و تاتر حداقل(که البته همه جا درصد زیادی نسبت به کل هر جامعه) را شامل نمی شوند این چیزها را می دانند... اما متاسفانه چندی پیش مهمانی از کشور ایتابیا که مجسمه ساز بود داشتم که از سر کنجکاوی و همکلاسی بودن با دوستی ایرانی در ایتالیا به ایران امده بود... و خب تصاویرش کاملا تصاویری منحصر به رسانه بود.
.
و در آخر من فکر میکنم تصاویر ما از شهروند آن سوی مرزها هم تصاویری نادرست است... آنها هم اطلاعاتشان از رسانه تغذیه میشود..
سپاس از توجه شما
۰۷ آذر ۱۳۹۳
پیام عزیز ممنون از پاسخ ات ... درست می گویی هستند خیلی از آرتیستهای متفکرین جهان شمال که به خودشان زحمت نمی دهند واقعیت های زیستی مردمان جنوب را بفهمند و به رسانه ها و واژگونه سازی و کلیشه سازی هایشان توجه نکنند.

ضمنا منتظر لینک ویدیوهای اجراهایی که گفتید هستیم و پیشاپیش ممنون
۰۷ آذر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید