من این نمایشو دیروز (چهارشنبه 8 آبان) تماشا کردم. و متاسفانه باید بگم یکی از بدترین و ضعیف ترین کارهایی بود که دیدم. ایده حرف زدن به یه زبان دیگه و ترجمه همزمانش توسط چندتا گوینده شاید خلاقانه و جالب به نظر بیاد اما به شرطیکه صدای بازیگر و گوینده کنترل شده و متناسب با تحرک بازیگر باشه یا حداقل یه زحمتی میکشیدن متنو به یه زبان قابل فهم ترجمه میکردن و یا اصلا اگه میخواستن از یه زبان من درآوردی استفاده بکنن از قبل بنویسن و روش کار کنن نه اینکه محدود بشه به چند تا کلمه که از اول تا آخر نمایش تکرار بشه. بازیگر نقش ماری مدام تکرار میکرد: آندره ریوتخا، آندره ریوتخا! و گوینده نقش پلیس (که احتمالا به کشور بولیوی خیلی علاقه دارن!) تکرار میکردن ایوو مورتالس، ایوو مورتالس! من به شخصه از این حجم شلوغی و سروصدای آشفته و درهم سرسام گرفته بودم. مخصوصا مواقعی که دو یا چند نفر همزمان با هم صحبت میکردن به طور مثال وقتی که جان ها ! در اتاق با هم بودن و ماری و جیم میخواستن برن لب دریا هر چهار نفر داشتن صحبت میکردن و همزمان سه صدا از گوینده ها پخش میشد (شد 7تا!) و انقدر با هم برخورد داشتن که نمیشد فهمید کی، چی میگه! ضمن اینکه ماری گوینده نداشت و حرفاش از طریق زیرنویس برای مخاطب پخش میشد و وقتی شما هنوز نفهمیدید که جان ها یا جیم چی دارن میگن باید زیرنویس رو دنبال می کردید تا بفهمید که : آها! این "آندره ریوتخا" یعنی بس کن بیا بریم!
این نکات باعث متبادر شدن این فرضیه به ذهن میشه که نکنه خود بازیگرها برای پوشوندن ضعف در اجرای خودشون خواهش کردن که حواس مخاطب از طریق صداهای آشفته پرت بشه و یا مجبور بشه به زیرنویس ها نگاه کنه تا (خدای ناکرده، زبانم لال، کسی ناراحت نشود یک وقت!) نتونه ضعف در اجرا رو بفهمه. ضعفی که در خروج کاراکترها از یک اتاق و ورود به اتاقی دیگه با شخصیت موازیشون کاملا نمود پیدا میکرد، که البته در یک اجرای حرفه ای وحشتناکه اما در اجراهای نیم بند خودمونی کاملا قابل چشم پوشیه. (دیگه عادت
... دیدن ادامه ››
کردیم !)
مبحث دیگه این بود که انگار نویسنده متن یا شاید هم خود بازیگرها یه قسمتایی داستان رو فراموش کردن به طور مثال فقط یکی از جان ها میتونست ماری رو ببینه که ما بهش میگیم جان1 و دومی نمیتونست که بهش میگیم جان2، اما آخر نمایش که پلیس از جان 2 میخواد جای ماری رو بهش بگه یه دفعه چشم بصیرتش! باز میشه و حتی صدای ماری رو میشنوه و تازه به دستوراتش عمل هم میکنه! آخه چرا ؟ چطوری ؟
یه پرسش هم دارم در مورد عدم استفاده از بازیگرانی که به لحاظ شنیداری حضور داشتن یعنی صداشونو از بلندگوهای سالن به شکل بسیار سرگیجه آوری میشنیدیم اما حضور فیزیکی نداشتن. مثلا چرا برای نقش پلیس از کسی استفاده نشده بود؟ مگه ما در دنیای قابل فهم برای جان و جیم حضور نداشتیم؟ قاعدتا هرچیزی که برای اونها قابل دیدنه باید برای بیننده هم دیدنی باشه. از نقش مادر میتونیم باز بگذریم که تازه گفته های اون هم توسط پلیس گفته میشد و از طریق زیرنویس پخش میشد!
متاسفانه ضعف های وحشتناک و نقص های اعصاب خردکن به حدی وجود داشت که نقطه قوت های نمایش مثل صحنه آرایی تاثیر خودشونو از دست داده بودن. در کنار همه اینها کیفیت افتضاح خود سالن رو هم قرار بدید تا عمق شکنجه بیننده رو حس کنید! کیفیت صدای وحشتناک، صندلی های خشک و بدون انعطاف، تماشاگرانی که روی پله ها و روی زمین نشستن، صداهایی مثل قرقر (یا شاید خرخر!) که احتمالا مربوط به فن تهویه سالن بود، نور ضعیف زیرنویس ها که باعث سرگیجه میشد و ... همه اینها باعث میشد که اگه یه وقت بیننده خواست به این شکنجه پایان بده و از سالن خارج بکشه تا نفس بکشه، بفهمه که این راهیه که باید تا آخرش بره!
در آخر یه توصیه: اگه خواستید به تماشای این نمایش برید 7-8 تا فیلم سینمایی اسکاری و کن رفته و تئاترهای درجه یک برادوی ای دم دست داشته باشید تا بشوره ببره !