در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال علی مشایخی | دیوار
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 20:45:21
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
نظر شخصی : بازی های اغراق آمیز باورناپذیر که هیچ کمکی به روند داستان نمیکرد
فاصله گذاری الکی و رفتن به سمت تاتر آزاد
یکی از دوستان نوشته بود ریتم خوبی داشت . دقیقاً مشکل کار ریتم کار بود
نزدیک ۸ نفر وسط کار پاشدن رفتن و خیلیا روشون نشد برن این یعنی نبود ریتم درست
عارف عباسی این را خواند
بهرنگ این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

نمایش دوازده امشب با حضور امیر رضا کوهستانی اجرا و با افتخار به ایشان تقدیم شد.
خوشحال میشیم شما دوستان عزیز تیوالی به دیدن نمایش ما بیاید و از پیشنهادات و انتقاداتون مارو بهره مند کنید .
فاطمه خلیل زاده و نازنین عارف کیا این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

کیومرث پوراحمد دوشنبه ۱۷ آبان نمایش"۱۲" را افتتاح میکند .
نویسنده : رجینالد رز
کارگردان : جواد خورشا

۳روز نخست با تخفیف ویژه
پیش فروش سایت تیوال
#پاییزپالیز۱۲
به بهانه چهارمین سالگرد درگذشت حمید هامون
خسرو شکیبایی (زاده ۷ فروردین ۱۳۲۳ تهران - درگذشت ۲۸ تیر ۱۳۸۷ ساعت ۴ صبح در بیمارستان پارسیان تهران به دلیل سرطان کبد و نارسایی قلبی[۱][۲]) بازیگر معروف سینمای ایران بود. او تحصیلاتش را در رشتهٔ بازیگری در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به پایان برد. تا پیش از انقلاب فقط در عرصه تئاتر فعالیت داشت و فعالیت حرفه‌ای در عرصه سینما را با بازی در فیلم «خط قرمز» (مسعود کیمیایی - ۱۳۶۱) آغاز کرد. او در نزدیک به ۴۰ فیلم سینمایی بازی کرد. بازی در نقش حمید هامون در فیلم هامون ساختهٔ داریوش مهرجویی یکی از ماندگارترین نقش‌هایی است که ایفا کرده‌است. کارنامه افتخارات:

خط قرمز مسعود کیمیایی



دادشاه ... دیدن ادامه ›› حبیب کاووش

صاعقه ضیاءالدین دری

رابطه پوران درخشنده
شکار مجید جوانمرد
ترن امیر قویدل
عبور از غبار پوران درخشنده
هامون داریوش مهرجویی
جستجو در جزیره مهدی صباغ‌زاده
ابلیس احمد رضا درویش
بانو داریوش مهرجویی
یک بار برای همیشه سیروس الوند
سارا داریوش مهرجویی
پرواز را به خاطر بسپار حمید رخشانی
بلوف ساموئل خاچیکیان
کیمیا احمدرضا درویش
پری داریوش مهرجویی
درد مشترک یاسمین ملک‌نصر
خواهران غریب کیومرث پوراحمد
عاشقانه علیرضا داودنژاد
سایه به سایه علی ژکان
سرزمین خورشید احمدرضا درویش


زندگی

اصغر هاشمی

روانی

داریوش فرهنگ

۱۳۷۸

میکس

داریوش مهرجویی

عشق شیشه‌ای

رضا حیدرنژاد

دختردایی گمشده

داریوش مهرجویی
۱۳۷۹

دختری به نام تندر

حمیدرضا آشتیانی‌پور

۱۳۸۰

مزاحم

سیروس الوند

لژیون

ضیاءالدین دری

کاغذ بی خط

ناصر تقوایی
۱۳۸۰

اثیری

محمدعلی سجادی

۱۳۸۲

صبحانه‌ای برای دو نفر

مهدی صباغ‌زاده

۱۳۸۳

حکم

مسعود کیمیایی

ازدواج صورتی

منوچهر مصیری

سالاد فصل

فریدون جیرانی
۱۳۸۴

چه کسی امیر را کشت؟

مهدی کرم‌پور

عروسک فرنگی

فرهاد صبا

پیشنهاد ۵۰ میلیونی

مهدی صباغ‌زاده
۱۳۸۴

ستاره‌ها ۳: ستاره بود

فریدون جیرانی

۱۳۸۵

دست‌های خالی

ابوالقاسم طالبی

اتوبوس شب

کیومرث پوراحمد

رئیس

مسعود کیمیایی
۱۳۸۶

شب

رسول صدرعاملی
حیران

شالیزه عارف‌پور
امروز نه فردا

فریدون جیرانی

دل شکسته

علی روئین‌تن


از: خود
ممنون علی جان
۲۷ تیر ۱۳۹۱
با خنده اش می خندیم و با گریه اش می گرییم، آنقدر رئال بود که نمی پنداشتیم این تصاویر و قصه مجازی است.
هر روز منتظر کاربعدی امّا حال چهار سال است که دیگر انتظار نمی کشیم و فقط یادش را گرامی می داریم. حالا یاد گرفته ایم با فیلمهایش زندگی کنیم و باز خیال کنیم؛
کاش نبودنش دروغ باشد...
۲۷ تیر ۱۳۹۱
مرحوم شکیبایی 2 فیلم نمایش داده نشده داره
خدا کنه این فیلم ها امکان نمایش پیدا کنه
دلم واسه دبدن بازی های خوبش تنگ شده
ممنون علی جان
۲۷ تیر ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به شکوه گفتم برم ز دل یاد روی تو آرزوی تو

به خنده گفتا نرنجم از خلق و خوی تو یاد روی تو

ولی ز من دل چو برکنی حدیث خود بر که افکنی

هرکجا روی وصله ی منی ، ساغر وفا از چه بشکنی؟


گذشتم از او به خیره سری ، گرفته رهه مه دگری


کنون چه کنم با خطای دلم؟ گرم برود آشنای دلم


به جز رهه او نه راهه دگر ، دگر ... دیدن ادامه ›› نکنم ، خطای دگر

*****متن ترانه شکوه محسن نامجو **جدید نیست ولی آخرین اثر ایشون ومن این ترانه رو خیلی دوست دارم
لینک دانلود آهنگ http://www.uploadbaz.com/ioippwo7pptb

از: ......
**************حکایت پند آموز 2 *******************
روزی یکی از دوستان بهلول گفت: ای بهلول! من اگر انگور بخورم، آیا حرام است؟ بهلول گفت: نه! پرسید: اگر بعد از خوردن انگور در زیر آفتاب دراز بکشم، آیا حرام است؟ بهلول گفت: نه! پرسید: پس چگونه است،که اگر انگور را در خمره ای بگذاریم و آن را زیر نور آفتاب قرار دهیم و بعد از مدتی آن را بنوشیم حرام می شود؟

بهلول گفت: نگاه کن! من مقداری آب به صورت تو می پاشم. آیا دردت می آید؟ گفت: نه! بهلول گفت: حال مقداری خاک نرم بر گونه ات می پاشم. آیا دردت می آید؟ گفت: نه! سپس بهلول خاک و آب را با هم مخلوط کرد و گلوله ای گلی ساخت و آن را محکم بر پیشانی مرد زد! مرد فریادی کشید و گفت: سرم شکست! بهلول با تعجب گفت: چرا؟ من که کاری نکردم! این گلوله همان مخلوط آب و خاک است و تو نباید احساس درد کنی، اما من سرت را شکستم تا تو دیگر جرات نکنی احکام خدا را بشکنی!!!

از: بهلول
امان از بهلولی که داناتر از همه ی دانایان بود...حکایتهای بهلول را دوست
دارم...مرسی.
۱۲ تیر ۱۳۹۱
اما در مورد جمله آخر، گمان نمی‌کنم خدا نیازی به وکیل داشته باشد.
۱۲ تیر ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دشوار برگشتن، با این همه تردید
می‌ترسی از دشوار، می‌ترسم از تمدید

باید که پایان داد، باید مصمم بود
دلشوره دارم از، این لفظ بی‌تشدید

یک مرد می‌بازد، چه فعل معلومی
ای کاش می‌مُردم،‌ ای کاش می‌کشتید

منظورمان از عشق دوری نبود اما
این قصه را تقدیر انگار بد فهمید

از: حامد داراب
یک مرد می‌بازد، چه فعل معلومی
ای کاش می‌مُردم،‌ ای کاش می‌کشتید

منظورمان از عشق دوری نبود اما
این قصه را تقدیر انگار بد فهمید
۱۱ تیر ۱۳۹۱
ممنون که درنگ کردید.
۱۱ تیر ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
حرفی بزن به زخمم در این سکوت شاکی
آدم قیاس درد است یک درد اشتراکی
در پاسخم چه دارد فردا به جز معما؟
- سطری - که روی دستم می ریخت آب پاکی
فهمیدم از مرور هر روز - آرزوهام -
افتاده اند با هم یک گوشه گرد و خاکی
اینکه نیایی و من ، قانع کنم خودم را
قانع شوم نباشی ، چه حس درد ناکی

از: حامد داراب
حرفی بزن به زخمم در این سکوت
عالی بود , ممنون علی جان
۰۹ تیر ۱۳۹۱
اینکه نیایی و من ، قانع کنم خودم را
قانع شوم نباشی ، چه حس درد ناکی


دروود


۱۰ تیر ۱۳۹۱
ممنون که درنگ کردید.
۱۱ تیر ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نیایش کودکی فقیر با خدا در خلوت خود
خدایا شکرت . . .
شب یلداست و ما دیگر نان خشک نمی خوریم ، پولدار شدیم
نخودچی کشمش هایی که حسن آقا داشت را می خریم
پولدار شدیم . . .ما دیگر فقیر نیستیم
دیروز پزشک آبادی گفت
...............
چشم های پدرم
پر از آب مروارید است


از: ....
**************حکیت پند آموز (1) ******
یک سخنران معروف در مجلسی که دویست نفر در آن حضور داشتند یک اسکناس بیست دلاری را از جیبش بیرون آورد و پرسید :
چه کسی مایل است این اسکناس را داشته باشد؟
دست هم حاضران بالا رفت . سخنران گفت : بسیار خوب ، من این اسکناس را به یکی از شما خواهم داد ولی قبل از آن میخوام کاری بکنم .
سپس در برابر نگاه های متعجب دیگران اسکناس را مچاله کرد و باز پرسید :
چه کسی هنوز مایل است این اسکناس را داسته باشد ؟
و باز دستهای همه حاضران همه بالا رفت. این بار مرد اسکناس مچاله شده را به زمین انداخت و چند بار آن را لگد مال کرد و با کفش خود آن
را روی زمین کشید . بعد اسکناس را برداشت و پرسید :
چه کسی هنوز مایل است این اسکناس را داشته باشد؟
و باز دست همه بالا رفت . سخنران گفت ... دیدن ادامه ›› : با این همه بلاهایی که من بر سر این اسکناس آوردم از ارزش اسکناس چیزی کم نشد و شما خواهان آن هستید
و ادامه داد : در زندگی واقعی هم همین طور است . ما در بسیاری موارد تصمیماتی که میگیریم و یا با مشکلاتی که رو به رو میشویم ، خم میشیم ، مچاله میشم
و لگد مال میشیم و احساس میکنیم که دیگر پشیزی ارزش نداریم ، ولی این گونه نیست و صرف نظر از اینکه چه بلایی سرمون اومده ، هرگز ارزش خود را از دست نمیدهیم
و هنوز هم برای افرادی که دوستمان دارند ، آدم پر ارزشی هستیم .

از: ....
حکایت بود نه حکیت امان از کیبورد ایرانی شرمنده...
۰۵ تیر ۱۳۹۱
ممنون که درنگ کردید .
۰۵ تیر ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
**************گزیده ای از آرش کمانگیر یکی از بهترین شعرهایی که خوندم************
برف می بارد
برف می بارد به روی خار و خاراسنگ
کوهها خاموش
دره ها دلتنگ
راه ها چشم انتظار کاروانی با صدای زنگ...
بر نمی شد گر ز بام کلبه ها دودی
یا که سوسوی چراغی گر پیامی مان نمی آورد
رد پا ها گر نمی افتاد روی جاده ها لغزان
ما چه می کردیم در کولاک دل آشفته دمسرد ؟
آنک آنک کلبه ... دیدن ادامه ›› ای روشن
روی تپه روبروی من
در گشودندم
مهربانی ها نمودندم
زود دانستم که دور از داستان خشم برف و سوز
در کنار شعله آتش
قصه می گوید برای بچه های خود عمو نوروز
گفته بودم زندگی زیباست
گفته و ناگفته ای بس نکته ها کاینجاست
آسمان باز
آفتاب زر
باغ های گل
دشت های بی در و پیکر
سر برون آوردن گل از درون برف
تاب نرم رقص ماهی در بلور آب...................................................................................

از: سیاوش کسرایی
آقای مشایخی من اجازه میخوام این انتخاب بی نظیر شما رو تقدیم کنم به
تمام آرش های بزرگوار دیوار مخصوصا شاعر آسمانی :)
۰۳ تیر ۱۳۹۱
خواهش میکنم حتما
فقط میخوام یه نکته ای روبگم : اینکه انگ های ناشایست به برخی از مشاهیر ادب ما میزنند دروغی بیش نیست مثل انگ های که به مرحوم کسرایی ، دقیقی ، و حتی تازگی ها سعدی می زنند
کار کار انگلیساست ..............
۰۳ تیر ۱۳۹۱
@ علی مشایخی عزیز :

ممنون از انتخاب خوبت
بله در واقع منظومه آرش ،معروفترین کار سیاوش کسرایی ست...



@ شیرین بختیاری عزیز:

تو لطف داری مهربان ... این شاعر آسمانی هم داستانی شده ...ها !!!

برای خنده و مزاح خوبه :)
۰۴ تیر ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
وقتی گرسنه ای یه لقمه نون خوشبختیه.
وقتی تشنه ای یه قطره آب خوشبختیه.
وقتی خوابت می آد یه چرت کوچیک خوشبختیه.
خوشبختی یه مشتی از لحظاته ...یه مشت از نقطه های ریز که وقتی کنار هم قرار می گیرن یه خط رو می سازن!
فریاد مورچه ها - محسن مخملباف

از: محسن مخملباف
جالب و عالی بود
ممنون علی جان
۰۲ تیر ۱۳۹۱
سلامتی دوست خوب
که مثه خط سفید وسط جاده ست
تکه تکه میشــــه
ولـــــی بازم پا به پات میاد !!!
ممنون مهران جان
۰۳ تیر ۱۳۹۱
فریاد مورچه ها فیلمی دیگر از محسن مخملباف است که در سال 1386 و در هند
ساخته شده است.
بازیگران : لونا شاد و محمود شکراللهی .
داستان درباره یک زن و شوهر ایرانی است که برای ماه عسل به هند می روند. مرد کمونیست است و به وجود خدا اعتقادی ندارد. زن می گوید که قبلاً مذهبی بوده ولی حالا فقط وجود خدا را باور دارد و به هند آمده تا انسان کامل را پیدا کرده و پاسخ پرسشهای خود را بیابد. جستجوی خدا در سرزمینی که سه میلیون خدا در آن وجود دارد!
----
در بخشی از فیلم از قول یک خبرنگار هندی جملاتی می گوید که خیلی دوست داشتم : "بیشتر خارجی ها که ... دیدن ادامه ›› به هندوستان می آیند احمق هستند. معجزه یعنی چه؟ معجزه همین هوای گرم پیرامون ما و این قطاری ست که در حرکت است، معجزه همین زندگی ماست. معجزه تو هستی که این قدر زیبایی. لبخند تو معجزه است. انسان کامل و آدم مخصوص تو و من هستیم."
۰۳ تیر ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به زندگانی من فرصت جوانی نیست

من از دو روزه هستی به جان شدم بیزار

خدای شکر که این عمر جاودانی نیست

ببین به جلد سگ پاسبان چه گرگانند

به جان خواجه که این شیوه شبانی نیست

ز بلبل چمن طبع شهریار افسوس

که از خزان گلشن شور نغمه خوانی نیست

از: ....
ایشالا رفیق عزیزم
۲۴ خرداد ۱۳۹۱
من از دو روزه هستی به جان شدم بیزار
۲۴ خرداد ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم ... چند وقت است که هر شب به تو می اندیشم
به تو آری ، به تو یعنی به همان منظر دور .... به همان سبز صمیمی ، به همبن باغ بلور
به همان سایه ، همان وهم ، همان تصویری ... که سراغش ز غزلهای خودم می گیری
به همان زل زدن از فاصله دور به هم ... یعنی آن شیوه فهماندن منظور به هم
به تبسم ، به تکلم ، به دلارایی تو ... به خموشی ، به تماشا ، به شکیبایی تو
به نفس های تو در سایه سنگین سکوت ... به سخنهای تو با لهجه شیرین سکوت
شبحی چند شب است آفت جانم شده است ... اول اسم کسی ورد زبانم شده است
در من انگار کسی در پی انکار من است ... یک نفر مثل خودم ، عاشق دیدار من است
یک نفر ساده ، چنان ساده که از سادگی اش ... می شود یک شبه پی ... دیدن ادامه ›› برد به دلدادگی اش
آه ای خواب گران سنگ سبکبار شده ... بر سر روح من افتاده و آوار شده
در من انگار کسی در پی انکار من است ... یک نفر مثل خودم ، تشنه دیدار من است
یک نفر سبز ، چنان سبز که از سرسبزیش ... می توان پل زد از احساس خدا تا دل خویش
رعشه ای چند شب است آفت جانم شده است ... اول اسم کسی ورد زبانم شده است
آی بی رنگ تر از آینه یک لحظه بایست .... راستی این شبح هر شبه تصویر تو نیست؟
اگر این حادثه هر شبه تصویر تو نیست ... پس چرا رنگ تو و آینه اینقدر یکیست؟
حتم دارم که تویی آن شبح آینه پوش ... عاشقی جرم قشنگی ست به انکار مکوش
آری آن سایه که شب آفت جانم شده بود ... آن الفبا که همه ورد زبانم شده بود
اینک از پشت دل آینه پیدا شده است .... و تماشاگه این خیل تماشا شده است
آن الفبای دبستانی دلخواه تویی ... عشق من آن شبح شاد شبانگاه تویی

از: بهروز یاسمی
بازم از مهران خوشبین ممنون که همیشه اولین.....
۲۱ خرداد ۱۳۹۱
ممنون دوست خوبم :)
۲۱ خرداد ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دنیا را بَــغل گرفتیم...
گفتند امن است، هیچ کاری با ما ندارد؛
خوابمان بـُـرد، بــیدار شدیم
دیدیم آبستن ِ تمام ِ دردهایش شده ایم.

از: حسین پناهی
على جان سلام خوشحالم ازا شنایی تون ودوستى کنارشما تشکر بابت انتخاب
۱۹ خرداد ۱۳۹۱
سلام کاووس عزیز ممونم
سپاس
۱۹ خرداد ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
و ندیده بودم دهانی پر از کلاغ
که زمینی را چال کنند
و چاله هایی پر از مهرورزی کلاغان
که دهانی را پرکنند
حاجت من از زمین باروری فصل ها بود ، لیک
همه کلاغان ساز دیگری را کوک میکنند
شبدیز پروبالت
موج یک پرواز را داشت
بنگر که چه معرکه ای است
آنجا که کلاغان همه قارقار می کنند
نام نویسنده یادم نیست اما برای نمایشنامه ( دهانی پر از کلاغ )

از: ناشناس
با یه سرچ اجمالی میشه فهمید که کلاغ ها خیلی محجور افتادن
جایی خوانده بودم کلاغ ها 50 سال عمر میکنند و در طول این 50 سال در صورت مردن جفت خود مجرد باقی میمانند و به عشق خود می سوزند.
ممنون از همه که خوندیدن
۱۵ خرداد ۱۳۹۱
آنجا که کلاغان همه قارقار می کنند
زیبا بود علی عزیز
۱۵ خرداد ۱۳۹۱
ممنون که درنگ کردید .
۱۵ خرداد ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پدر یا هنرمند ...

هنر یعنی که چار صبح هر روز ز بحر روزی از بستر ، پریدن
به دنبال اضافه کاری هر روز ز این سو و ، هر سو دویدن
هنر یعنی که در پشت ترافیک دو ساعت ماندن و خونسرد بودن
به میدانهای سنگین ترافیک یل بی باک بودن ، مرد بودن
هنر یعنی اگر با این گرانی حقوقت شد به چندرغاز تبدیل
بجنگی ، هی بجنگی با گرانی اگر تو مثل فنجانی و او ، فیل
هنر یعنی ،اگر میوه گران است ... دیدن ادامه ›› نباشی فکر گاز از روی نازش
به جای پوست کندن قورت دادن شوی شاد از جمال دلنوازش
هنر یعنی برای جنس ارزان به این دکّان و آن دکّان دویدن
ولی هرگز ندیدن جنس ارزان همیشه انتظارش را کشیدن
دست پدر خودم و همه پدرهای زحمتکش عالم رو میبوسم
روز پدر مبارک
شعر از استاد محمد حاج حسینی البته خودم هم یه شیطنت هایی توش کردم

از: محمد حاج حسینی و خودم
ما هم یکیش !

بعضی از بی مایه ها شاعر شدن ما هم یکیش !
درمیان شاعران صادرشدن ، ماهم یکیش !
عدهای ، رنگی عوض کردند، از روی ریا
ظاهرا (خوش ظاهر وباطن ) شدن، ما هم یکیش !
ظلم را دیدند بر مظلوم و ، ظالم را نخیر !
بی تفاوت مانده و ناظر شدن ، ما هم یکیش !
در میان نانوایــــــــی سیاستهای روز
عده ای ورزیده چون شاطر شدن ، ما هم یکیش !
عده ای هم آب توبه بر سر خود ریختند
واقا از جان و دل طاهر شدن ، ما هم یکیش !

از: بهارستان
گروه همیاری (support)
با سپاس از حضور گرانقدر شما کاربر گرامی

" برای پدیدآوردن فرصت اندیشه روی نوشته‌هایتان، در بخش یادگاری "هر روز، هر فرد، ‌یک یادگاری"

خواهشمندیم قوانین سایت را مطالعه نمایید. با سپاس.

http://www.teatreshahr.com/terms.html
۱۳ خرداد ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام به همه شرمنده کردین با کامنت ها به خدا
ممنون سید محمد عزیز
راستی من رشتم نرم افزار
یه کمی تاتر کار کردم البته هیچ کدوم رو ندیدید چون تاتر کودک بود
البته کار خیابانی هم کردم
از بچه های دیوار امیر قالیچی و محمد عسگری و محمد علی شمشیری رو میشناسم انشا... تو یکی از قرارهای دیوار با بقیه بچه ها هم آشنا شم ...

از: خود
سلام من علی مشایخی هستم چند ماهی هست که دیواری شدم اما چیزی نمی نوشتم وفقط می خوندم از این به بعد هستم خدمتتون

از: خود
محمد عمروابادی (mohammad)
درود بر شما
خوش آمدید :-)
۱۲ خرداد ۱۳۹۱
خوش اومدی رفیق ....
۱۲ خرداد ۱۳۹۱
به به علی آقای مشایخی خودمون . خوش اومدی علی جون :)
۱۲ خرداد ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید