در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال Leon S. Kennedy | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 12:15:52
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
برای من، دیدنِ نامِ آقای حمیدرضا نعیمی در جایگاه کارگردان و آقای میکائیل شهرستانی در میان بازیگران، بس بود تا بی درنگ و با خیالی آسوده، سراغِ دکمه ی ((خرید بلیت)) بروم.
این کار را سه بار انجام دادم و هر بار بیش از پیش از تماشای ((اینک انسان)) لذت بردم!
عرفان ضرغامی این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پونتیوس پیلاتوس: ((تو نیچه رو می شناسی؟ اینکه گفت خدا مرده است!))
حضرت مسیح: ((سیلی به موقعی بود؛ بشریت بهش احتیاج داشت!))
پونتیوس پیلاتوس: ((اما وقتی مُرد یه انجیل توی دستهاش بود!))
حضرت مسیح: ((شکِ دکارتی که میگن، یعنی همین!))
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایشی دلپذیر و بسیار سرگرم کننده که در پایان، اکشن هم شد. از دیدِ من، اگر برای بازیگران، هاش- اِف به کار برده نمی شد نمایش، زیباتر هم می شد.
سرجوخه مارک: ((تو آرزوت چیه؟))
حضرت مسیح: ((آرزوم دنیاییه که توی اون، مرگ، معنای آزادی نباشه!))
حضرت مسیح [به سرجوخه مارک می گوید]: ((جانیها و فاحشه های توبه کرده پیش تر از این رجّاله های دینی به ملکوت خدا وارد می شوند!))
حضرت مسیح [به یوسف قیافا می گوید]: ((شریعت باید ما رو عاشق کنه نه بیزار!))
پونتیوس پیلاتوس: ((دادگاه عالی، برات تقاضای حکم اعدام کرده؛ چرا؟!))
حضرت مسیح: ((لابد، من رو دوست ندارند!))
((در یک جامعه ی کاملن فاسد، فضیلت، بیهوده است!))
من ((مال سویینی)) را سه بار دیدم؛ بار نخست از بالکن دوم؛ بار دوم از بالکن یکم (که آقای ((عباس جمالی)) به جای آقای ((علی سرابی)) رُلِ دکتر رایس را بازی می کردند و [از دیدِ من] بسیار بد بودند) و بار سوم از میانه ی ردیف دومِ طبقه ی همکف. باید بگویم که بار سوم چیزِ دیگری بود و ارزشِ بهای گزافی که برایش پرداخته بودم را داشت.
تماشای این نمایش باشکوه و گیرا از روی صندلی ای که هیچ چیزی از نگاهم پنهان نماند بسیار دلپذیر بود و تازه با خودم گفتم: ((این شد...!))
دکتر رایس: ((آدمهایی که تنها زندگی می کنند همیشه خواب و خیالِ یه زندگی مجلل رو می بینند!))
الناز استحمامی این را خواند
علیرضا کرمی، حانیه ذکرآباد و مهدی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
روبِر [به ژِپِتو می گوید]: ((تو اگه شلوار لی یا اسلحه بفروشی و نویسنده ها رو نشناسی اشکالی نداره اما وقتی که برنامه ریزِ فرهنگی یک کشوری*، اشکال داره!))
________________________________
*مدیر شبکه ی تلویزیونی
MIND BLOWING
دکتر: ((زندگی چیه؟))
دختر: ((یه چیزِ گُهیه مثلِ هر چی که گی داره!))
دکتر: ((مثلِ چی؟))
دختر: ((پارِگی!))
دکتر: ((دیگه چی؟))
دختر: ((همون بسه دیگه!))
روبِر [به ژِپِتو می گوید]: ((احساسات، کارِ بازیگر نیست؛ کارِ تماشاچیه!))
محمدرضا اریان
نظر من هم کلا نشون نمیدن و مخفی هست در بخش نظرات همینحا میزارم شاید دیده شد : ای کاش کل نمایش استاد زنجانپور به تنهایی بازی می کرد_{;}_ تلاش بی نظیر استاد در این سن ستودنیست ..... خسته ...
برای من هم این اتفاق افتاد و حتی باز هم وقتی سه بار زیر نظر دوستان، نظرم را نوشتم حذف شد. باز هم نظرم را نوشتم اما نه به صورت مستقل که باز هم زیر نظر دوستان پاسخ نوشتم. این بار اگر حذف شود 4بار این اتفاق شوم افتاده.
نشاط سین دخت
جای تاسف داره. اول کمرنگ و بعد کلا حذف
من هم همین مشکل رو داشتم ولی در چت آنلاین مشکل برطرف شد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
روبِر [به ژِپِتو می گوید]: ((بازیگرها، هیچ اند؛ خمیر بازی اند؛ عروسک خیمه شب بازی اند. این وسط، نویسنده هااند که کارِ اصلی رو انجام می دهند...))
((اَکتینگ))، نمایشی که از الفِ آغاز تا نونِ پایانش، زیبا بود.
نرگس کیومرثی این را خواند
golnoosh zanjanpoor، سارا تهرانی، علی کیهانی و فائزه این را دوست دارند
. من کم بینا هستم پیش از اجرا نگران بودم که بخش هایی از نمایش رو به دلیل جلوه های بصری متوجه نشم ولی در پایان حسی که گرفتم سراسر عشق و شکوه بود خدا قوت به همگی عوامل کاربلد
علی کیهانی
✨🙏🏼
😇
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دکتر رایس [با فریادی همراه با خشم]: ((دیدن، فهمیدن نیست!))
درود فراوان بر شما
از نمایش ((جنون محض)) (به کارگردانی علیرضا کوشک جلالی) تا دیشب که به تماشای ((رومئو و ژولیت)) نشستم اینچنین از ته دل، نخندیده بودم!🤣
دست مریزاد!
سیدنی [با فریاد]: ((نابودی، اساسِ ساختنه!))
سیدنی [با فریاد به کلیف می‌گوید]: ((نویسندگی، یه استعداده!))