«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
کفش هایم رابه گل فروشی دادم
فقیربودوبی کس
تمام دارایی اش گل هایش بود
اوگلی به من داد
من پاپوشم را
من ماندم وپاهایی برهنه
مسیری که مرافریادمی زد
خط سفیدعشق را
درابتدای جاده
انتهایی نبود
ازهمان اول میدانستم
پایانی نبود
مسیرجاده ای که پاپوشم شد
ازآن روزتاول هایم
دردخاموشم شد
●ایمبگ○
آنکه با اودوست بودم عمررا،پیمان شکست
خنجرش ازپشت آمدقلب را؛درجان نشست
گربه بی چشم ورویی بود وبس
آنچه براودل سپردم لحظه هایم،آن شکست
●ایمبگ○
دنیامثل چرخ وفلک بود
ولی یه فرق اساسی داشت
چرخش برای مانمی چرخید
درعوض فَلَکِش نصیب ماشد
تامیتونست کبودمون کرد
ماموندیم وزندگی هایِ فَلَکی
فارغ ازصُوَرِ فلکی
اسیراین دنیای بَزَکی
خودمونیم همه چی بودالکی
○ایمبگ●
درگیرگناهی عبثم
بریده دگرنفسم
آنکه دوست میپنداشتمش
گرفته حصارقفسم
○ایمبگ●
گلِ سرخِ نگاهت ،غم داشت
تنت، لمس عشق را کم داشت
هروقت تورادیدم
چشم های زیبایت نم داشت
●ایمبگ○
کاش ،خوشبختی ها تقسیم می شد
سهم ما ازطوفان ها،نسیم می شد
فقرازسفره هاپرمی زد
روزی، عشق به ماهم سرمیزد
●ایمبگ○
خواب های دیروز ماتعبیرمی شود
دردهای امروزما؛تقدیرمی شود
به گناه ناکرده اعدام شدیم
خوبی هر روز ما،تقصیرمی شود
○ایمبگ●
۱ نفر
این را
امتیاز دادهاست
بازشب شد
سپیدی دگری درراه
خستگی؛چیره
چشم ها سنگین
نفس ها
می آید
می رود
حس آغازی مبهم
درعنفوان شب
آغاز
فرداکجاست؟
قبل ازسپیده دم
درمیان خواب هایمان
رویاهای خاموش
باروشنی صبح
رنگ می بازند
فردای ما
دیروزهای
... دیدن ادامه ››
ماست
طلوع ها
غروب ها
خستگی
عمق این روزهای ماست
ای کاش
صبح نمی دمید
لعنت برسپیده دم
نوید صبحگاه
گاه شمارلحظه ها
ها کنان سردمی شود
دست های صبحِ سپیده
این فربه شوم ،چاق ،عبوث
به چه چیزخودمی نازد
جزتکراربی حاصل دم وبازدم ها
○ایمبگ●
۱ نفر
این را
امتیاز دادهاست