در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال فرشید زمانی | دیوار
S2 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 20:22:54
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
اول سلام و بعد خسته نباشید به تمامی عوامل و دست اندرکاران این گروه نمایشی
دوم توضیح اندکی از جایی که من نشستم و دیدم این اثر هنری رو در تارخ 28/07/94

زیرکی کارگردان در شروع نمایش و صحنه چینی ابتدایی و نحوه برخورد آدمها با هم که در طول نمایش اگر از این صحنه یک عکس میگرفتیم میفهمیدیم این حرکت به کلیت نمایش و برخورد آدمها در زمانها و مکانهای متفاوت با هم برمیگرده استفاده از نور آبی و موسیقی راز آلود هم جزو عناصر بجا و خلاقانه کارگردان محترم بود که لذت بردم

در مورد دکو پاژ صحنه و طراحی 4 مکان مختلف که در یک زمان واحد راس یک ساعت مشخص که ماجرا ها را در خودش جا داده بود هم نکته جالب این ماجرا بود اما بر گردیم به بازیگری در بحث بازیگری خانم افشاری یک سر و گردن از همه بازیگران بالاتر ایفای نقش کرد و در مورد بازی آقای حسنی هنوز در فاز یک شوهر عاشق عالی نبود و گویی هنوز در فاز یک شوهر شکاک جا مونده بود و بازی خوبش رو نتونست سویچ کنه به فاز دوم و در انتخاب الناز حبیبی برای این نقش به شخصه نظرم ... دیدن ادامه ›› این بود که انتخاب مناسبی نبود چراکه از لحاظ تیپ قد و جثه در لای دیگر بازیگرها گم شده بود که چه بسا در طول اجرا تلاش بی وقفه اش هم در رسوندن خودش به یک مدیوم متوسط هم بی نتیجه موند و همچنین بازی بی ریای سینا سهیلی در اکثر سکانسها بجز بازی پوچش در قسمت یک شوهر بی توجه به همسر نقطه افت بازی ایشون بود چرا که میتونست بهتر از اینها بازی کنه که نکرد یا نتونسته بود که بکنه !!!و جا داره صد البته از بازی روان و بجای آقای مهران هم تقدیر کرد که که ملموستر و پوچ بازی نکرد و به راحتی خودش رو بین نقشهایی که داشت سویچ کرده بود و هر انچه در بار متن بود با بازی ایشون بی نقض انجام دادن لذت بردم

و البته لازمه که بگم بازیگران در این نمایش در قالب متنی ملموس نمره قابل قبولی دریافت کردند اما هر چیزی که امروزه برای من بیننده تیاتر مهمه شیوه نگرش به یک موضوع هستش ونه موضوع چون تمام موضوعات این عالم کلا در پنجاه چهار مورد خلاصه میشن و من انتظار دیدن خلق موضوع جدیدی رو نمیکشم اما این تمرکز عجیب بر روی یک موضوع در آثار غالب نمایشی که اینروزها با آن درگیرم و میبینم حول هوش خیانت و دروغ چرخیدنش کمی برام جای تامل داره ا!!!! اما به هر صورت روایت ساده و بی تکلف متن و روایت داستانی ساده اون چیز زیادی برای گفتن نداره ا
و تمام گره روایت داستانی و چالش اینکه اگر من در فلان روز فلان تصمیمو میگرفتم ممکنه زندگی بهتری داشتم یا بدتری داشتم که نویسنده رفته بود به سراغ این آرزو و بر ایننکه اگر این اتفاق هم می افتاد آیا واقعا تصمیم درستی بود ایا باز وقتی در اون نقطه که که دلمون میخواست و آرزشو داشتیم میبودیم باز هم آرزوی اینکه جامون عوض شه رو نداشتیم این ولع و حرص سیری ناپذیری و بیقراری آدمهای که از لحظه حالشون لذتی نمیبردن اونها رو به سمت آرزوهایی میبرد که دلشون میخواست جاشون عوض بشه به قول دیالوگ متن یک زندگی موازی !!!! و این تمام گره داستانی این نوشته و سیر داستانی بود که به نظر من فراز و فرود چندانی از لحاظ متنی جوندار و سخت رو نداشت و عادی اما گیرا بود مثل fast food اسم این روایت هم میشه گذاشت fast story چون در طول یکساعت بیشتر از این کاری نمیشد برای متن کرد

اما طراحی که کار گردان در بیان نمایشی به این روایت متنی و بازی نسبتا خوب بازیگران یک ساعت خوب رو برام رقم زد که فراموش نمیکنم و برای کارگردان خلاق محترم آرزوی موفقیت بیشتر رو دارم
کیان، رضا هدایتی و آتیه کیواندوست این را خواندند
ماندانا مطاعی این را دوست دارد
جناب یک سوال در کاراتر عیلرضا داشتم چطور یک شخص به نطر شما میشود از قبل ازدواج یک همس شکاک بعد هم همان شکاک .بود ؟؟؟منتظر پاسختان هستم.
۰۸ آذر ۱۳۹۴
سرکار خانم مینا سلام

لطفا خواهش میکنم یه سر به نقد و نظر قبلی من در مورد نمایش من انجا نیستم بزنید و نوشته من را دوباره بخونید و حتما متوجه میشین که من گفتم آقای حسینی در فاز همسر شکاک موفق بودش اما در فاز یه جوان عاشق پیشه بازی ملموسی به نظر من نداشت و در نهایت پیروز باشید و مانا
۲۵ آذر ۱۳۹۴
ابتدا تشکر ا اینکه کامنت را خوانید بله نقد تان را دوباره خواندم ومتوجه نقد ونظر تان شدم البته جناب زمانی اصولا نقشهای خاکستری بنظر ایجانب برای بازیگر جای کار بیشتر می گذارد تا فکر کنم کمی مثبت.تشکر ‌ موفق باشید .
۲۵ آذر ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بازی در سکوت

متاسفانه به طرز عجیبی اهمیت دادن به بازی در سکوت میان آثاری که به تماشا نشستیم کمرنگ تر شده شاید بیشترین وجه تمایز بازی گر و هنرپیشه ها در این مورد باشه به نظر من اینکه بیان و استفاده از تمام تکنیک های بازیگری فقط محدود به زمان ادای دیالوگ ها نیست

کافیه علاقمندان بازیگری و کارگردانی در تاتر به این مهم توجه کنن که بازی این هنرمندان دقیقا از زمان پایان یافتن دیالوگهایشان شروع میشه این وجه تمایز به سادگی قابل تمرینه به عنوان مثال وقتی شما فردی رو میبینین مشغول روزنامه خومدن هستش اگه به میمیک صورت اون خواننده دقت کنیم سیگنالهایی رو به اطراف ارسال میکنه که اگه دقت به جذب و فهمیدنش کنیم به راحتی قادر به درکش هستیم مثلا اگه با دقت میخونه شاید خبری جدی و مهمی رو میخونه اگه سرش رو تکون داد خب میشه فهمید خبر بدی رو میخونه و الی اخر یعنی یک نفر انسان عادی به راحتی بدون هیچ کلامی حالات خودش رو ارسال میکنه پس یک بازیگر مهمتر و با اغراق بیشتری مجبور به القای این حس به بیینده هستش چون لنز دوربین رو نداره و تماشگر فقط اونچه که دلش میخاد از صحنه برداشت میکنه و مثل تلوزیون و سینما نیست که هر انچه کارگردان دوست داشت رو به بیننده اش نشون بده پس اگه منی که میرم تاتر ببینم وقتی بازی در سکوت رو کم یا در حدی که ایده ال هم نیست نمیبینم بر میگردم و به این فکر مینم که یک چیزی این وسط داره کم رنگ میشه که این اصلا برای یک بازیگر تاتر خوب نیست
بیتا نجاتی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
برای منی که قصه های در گوشی و رقص روی لیوانها و سالگشتگی رو از آقای کوهستانی خونده بودم دیده و بعضا کار کردم بسیار بسیار عجیب بود وقتی رفتم و دیروز سه شنبه سی تیر به تماشای اجرای شنیدن نشستم این که داستان فاقد هر گونه گره افکنی جذاب و گیرا که قابلیت اجرا و تبدیل شدن به اثری نمایشی را نداشت این متن و روایت داستان فقط در نهایت یک داستان در قد قواره چهل صفحه بود اثری که شنیدنش به دیدنش بیشتر میارزد این اثر و اجرا فقط سقوط آزاد برای کارگردانیست که همیشه با رو کردن یک اجرای ویژه و تجربی تماشگر را میخکوب میکرد اما قوی نبودن تم اصلی داستان و اینکه حتی بازیگر را هم از خلاقیت انداخته بود چرا که من به شخصه فکر میکنم آقای کوهستانی آنقدر دقت و هم غمش رو روی فرم اجرا قرار داده بود که از محتوا غافل و پرت شده بود اثری که حتی با چنگ زدن به استفاده از وسایل صحنه همچون ویدیو پروجکشن سیار و حتی گزاردن یکی از شخصیتها میون بازیگران نتوانسته بود من تماشگر رو حداقل راضی از سالن ببره بیرون این انتقاد تند من فقط به واسطه انتظاری بود که طی این سالها از آقای کوهستانی به عنوان هنویسنده و کارگردانی پیشرو من رو باخودش همراه کرده بود این توی ذوق خوردگی را مطمینا از یاد نخواهم برد

با حفظ احترام برای تمامی هنرمندانی که وقت گذاشتن و تمرین کردن این کارو و دوستانی که شاید با نظر من مخالف باشند خواهش میکنم اشما کارهای آقای کوهستانی رو باهم مقایسه کنید به چه نتیجه ای میرسین ؟ برای هنرمندی که کارهاشو با وسواسیت در متن و اجرا انتخاب میکرد عجیب بود این سرگشتگی و اینکه این دستمایه ضعیف رو بخواد به نمایش تبدیل کنه ...که اگر هم اینکار شدنی بود آقای کوهستانی اینبار ناتوان بود ..در پشت بروشور این نمایش از جرقه ایده اولیه این نمایش و شکل گرفتن آن و تغییرات پی در پی متن و رسیدن به نگارش شنیدن اشاره شده بود ..وقنی که داشتم این مطالب رو میخوندم حسم این بود که آقای کوهستانی یک ... دیدن ادامه ›› ادای دئنی به گذشته و اجرای اون به هر نحو در حال رو داشتن که اون دستمایه داستان گذشته حتی با اسم آقای کوهستانی و شیوه اجرا همیشه جالبش هم (البته قبلا) به نظرم در ادای دءین به گذشته خودش هم ناموفق بود

در بحث میزانسن : به حتم بازیگری که مورد بازخواست قرار میگیره با یک میزان ایستا روبرو هستش اما بازی در سکوت بازیگران جوان نمایش با افت عجیبی روبرو بود که تماشگر باید منتظر میمونده با خط فاصله تا بازیگر دیالوگهاش رو بگه و شما ادامه ماجرا رو در دست بگیره ..حرکت خانم کردا برای نزدیک شدن به شخصیت ندا مستلزم طی مسیری از پله با کفش پاشنه بلند بود مراقب موندن ادای دیالوگ و خلط شدن آن با ترس از افتادن پله ها به کیفیت تنها بازیگری بازیگر بود واقعا و نه هنرپیشه لطمه محسوس وارد میکرد که حیف بود

در اینکه در متون آقای کوهستانی همیشه وجود یک یاغی یک سرکش که بریده و خسته از قوانین و هنجارها و درگیر نابهنجارها شده مثل یه امضا پای کار شده شخصیت رامیار درویش در قصه های در گوشی شخصیت حسن در سالگشتگی و شخصیت فراز در رقص روی لیوانها همه وهمه بسان دانه های تسبیح پشت سر هم قرار دارند که با این گسستگی روابط پیرامونی خود به بن بست خوردن
که در همه ادای دیالوگهای بی تکلف و آشنا هستن و همیشه باید از الان باید در نمایش بعدی منتظر این شخصیت باشیم

شیوه اجرا خیال گرا و متا تاتر به قولا و فرا واقع بینی نمایش جزو علاقمندی های آقای کوهستانی نیست که به حق بجا گاها مجال خوبی برای جولان دادن هنر و توانایی آقای کوهستانی بوده اما همین قوت در طی این سالیان به پاشنه آشیل آقای کوهستانی دارن تبدیل میشن چرا که به منظر من با ذکر مثال یک بازیکن فوتبال که با استفاده از دو پا برای ضربه زدن به توپ مهارت داشته باشه قدرت اینو داره که در تمام نقاط زمین بازی کنه و خواهان بیشتری خواهد داشت تا بازیکنی که مهارت استفاده از یک پا رو داشته باشه

امید وارم آقای کوهستانی با رجوع و مرور به گذشته برگردن به توانایی هایی که داشتن به مهارتهایی که از ایشون یه نویسنده و کارگردان خوش ذوق ساخته بود
با سلام.من هم تمام کارهای آقای کوهستانی رو دیدم و نقادانه نگاه کردم و تعجب میکنم از این نقد بی انصافانه.این تاتر نبود یک پرفرمنس بود به نظر من، بسیار دقیق و هوشمندانه نوشته و اجرا شده بود و نقصی نسبت به بقیه کارها نداشت.به تاتر های دورو برتون نگاه کنید که کارگردانش دو ماه یکبار کار ارائه میده؟آقای کوهستانی تا اینجای کارهاشون مخاطب رو به چالش کشید.
۰۳ مرداد ۱۳۹۴
من با جناب زمانی و طرز نقد شان انتقاد کردم اصلامن با شما نبودم. ظاهرا. اشتباه. کردید . همین . چرا انقدر تند نظر وبر خورید می کنید مگر با افراد. خانم دعوا دارید؟؟؟؟؟.
۰۸ آذر ۱۳۹۴
خانم مینا اولا لطف کنید مخاطبتون رو ذکر کنید وثانیا اینکه همچنان بر این صحبتم پا برجا هستم که راجب دیگران نظر ندید.راجب تاتر مورد نظرتون صبحبت کنید.
۱۰ آذر ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
..... اینکه این روزها فرصتی دست داده تا در فصل دیدن تاترهای جذاب باشم یه حس خوب و صدالبته فرصت خوبیه که یه جوراییا با جدیدترین شیوه های اجرایی و دراماتوژی در محتوا با هنرمندان هموطن از نزدیک ناظر باشیم و یاد بگیرم ..اینروزها با دیدن هر تاتر و هر اجرا نکات تازه و آموزنده ای از این خالقین آثازپر هنری در حال یاد گرفتن هنوز فراموش نکردم که امسال کار تاتر دیدن رو با نمایش یه دور همی ساده با سیمین شروع کردم و بعد به تماشای اجرای زبان اصلی رفتم و بلا فاصله به تماشای کار شنیدن از آقای امیر کوهستانی رفتم و نمایش خرده جنایتهای زن و شوهری رو در نوبت دیدن دارم و از اخرین باری که میگذشت و به تماشای اجرای خشکسالی و دروغ رفته بودم چیزهای زیادی برای آموختن و تحربه بود که هر کدام برای من نوعی به مثابه یک کلاس آموزشی بود ...بدون شک یکی از اثاری که بلا تعریف منو مجذوب خودش کرد اثر زیبای آقای رسول کاهانی بود که چه در شیوه فرم و محتوا بار آموزشی فراوانی به شخصه برای من داشت
اجازه بدید ابتدا بریم سراغ نگارش متن که با ریسک بالا در انتخاب و نگارش متن توسط نویسنده اولین حسی که در ذهنم متبادر میشه جسارت در انتخاب این متن که به عینه با فاصله خیلی کمی بین کلیشه و جذابیت راه خودشو پیدا کرده و به جذابیت در موضوع دست پیدا کرده ...اختلاف بین زن و شوهر و روابط مختل شده این دو دست مایه اکثر متون نمایشی بوده و هست و خواهد بود این پیچیدگی روابط و پرداختن به آن اگر حرف تازه ای نباشه اما حرف نزدن و نپرداختن به آن هم که اگر هم زیاد نبود کسی سراغ این سوژه ها با ریسک بالا نمیرفت..

برگردیم به شیوه اجرا یک شیوه اجرا بدون تاکید بر فرم و اصرار فقط بر محتوا مشخصه بارزی بود که آموختم هیچگاه الزامی بر اجرا وبیان موازی فرم ... دیدن ادامه ›› و محتوا در یک اثر نیست ..میزانسن ایستا دیالوگهای من - تو - من یا به اصطلاح با ضرباهنگی شبیه به صدای بازی تنیس و پینگ پنگی که بی شک برای کارگردانی که اثرش جزو تاتر مستند هستش میدونه که تنها سلاحش برای نبرد نگه داشتن تماشگر به مدت پنجاه دقیقه به جز متن جذاب بازیگر قدر و آشنا به تمامی به فنون بازیگری ایستا رو طلب میکنه البته این فاکتور دومی نزد بازیگران انتخابی کمتر به چشم میخورد ..اینکه بازیگری تنها در زمانی که دیالوگی برای گفتن داشته باشه فقط موظف به بازی کردن هست اشتباهه ..چون به شخصه عقیده دارم ایم به مثابه یک بازی بدون توپ در فوتبال هستش ..اینکه تا زمانی توپ زیر پای شماست در جریان بازی هستید مهم و اینکه زمانی که توپ رو پاس میدین و حرکت میکنین یه چیز مهمتره.. من به شخصه اگر جسارت نبود برای این نقشها از بازی حمید فرخ نژاد یا حامد بهداد برای نقش مرد و لیلا حاتمی برای نقش زن بهره میبردم اما با حفظ احترام به بازیگرانی که در این مقطع ایفای نقش کردن (بهرنگ علوی - آزاده صمدی) حتما اجرای قوی داشتن که من رو تا آخرین دقیقه با خودشون همراه کردن ...

ادامه نظر در روزهای آتی....
مجتبی مهدی زاده این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تحلیل متن :

قضاوت کردن در مورد آدمهایی که ما جای اونا نبودیم شاید سخت باشه اما با دیدن نمایش زبان اصلی این فرصت رو داری که به مدت حدودا یکساعت جای همون اادمهای باشیم که هر روز از کنارشون رد میشیم و به لحظات نزدیکتری از روابط آدمها با هم سرک بکشیم ..این سرک کشیدن از زاویه دید یه قاضی که قرار به قضاوت تشخیص مقصر رو داره اصلن اسون نبود ..فکر میکنم از یه جاهای روابط ما ادمها به تلق تلوق می افته هی به خودت میگی بذار حالا یه مدت دیگه برم شاید اصن صدای تلق تولوقش حذف شد .. اصن بذار یه وقت دیگه بهش میرسم ...دیالوگ جالبی بود در متن که مثال خریدن کفش زیبا اما تنگ بود که میگفت شما ببر یه مدت که بری بیایی جا وا میکنه که اصن هم اینجوری نبود گشاد نشد ....یادمه پیرو همین دیالوگ یه روز که از خونه زده بودم بیرون واسه کار حس کردم که یه ریگ ریز توی کفشم هستش عجله داشتم و گفتم بذار وقتی رسیدم درش میارم ..یه ریگ ریزه دیگه خیالی نیست..اما وقتی رسیدم و درش اوردم باعث شده بود پام تاول بزنه همون موقع فهمیدم گذر زمان ذات هیچ چیزیو عوض نمیکنه این رها کردن یه جایی از رابطه که داره اذیت میکنه خطرناکه باعث میشه روح تن یه آدم رو عین خوره بخوره و زخم بزنه ...نکته اصلی هم همینجاست ول کردن خوارهایی به ظاهر ریزی که به تن هر رابطه فرو میره و دم نزدن ازش تا وقتی که دیگه شاید دیر شده ... دیدن ادامه ›› باشه ..

پایان باز نمایش که در انتها دونفر به صحبتهای قاضی گوش میدن من رو به ادامه و متلاشی نشدن این زندگی وا داشت ..هیچ اجباری هم اتفاقا نویسنده به این نظر نکرده بود اما حالا یا دوست داشتم اینطوری باشه یا بازی دو بازیگر اون لحظه منو به یه جور پشیمانی سوق میداد اما حس خوب یا پایان خوبی رو حداقل برای من داشت ...

حرف نزدنها از انتظار یک زن شوهر که ما فکر میکنیم من فلان کار رو انجام میدم و لازم نیست بگم چوم همسرم خودش میفهمه ..اینها همش یه جور توهمات ما از درک همدیگه هستن ..حس میکردم هروقت که مرد این نمایش حرفی برای گفتن با زنش داشت و یا بلعکس هر گاه زن حرفی داشت برای گفتن به مرد ...همیشه مخاطب غایب هم بودن ..همیشه یا یکی دیر رسیده بودن یا یکی رفته بود... انگار الان که اینها اومدن دادگاه یک دنیا دنیا حرف هایی که مخاطبشونم خودشون بودن آورده بودن به تماشگر بزنن

چه کسی مقصر بود ؟ نه من فکر میکنم این سوال رو باید یه جور دیگه پرسید!!! چه کسی به زبان دیگه ای حرف میزد که دیگری متوجه نمیشد؟ پاسخ این سوال بسته به برداشت هر کسی میتونه متفاوت باشه اما هر دوی اینها به زبان خودشون حرف میزدن هر دوتاشون همو نمیفهمیدن شاید نیاز به یک همزبانی یه زبان واحد یکی از لازمه های یه رابطه دو نفره است به زبان اصلی اره خودشه باهاس به همون زبانی حرف زد که بشه همو فهمید درک کرد و از توقعات و انتظارات هم خبردار شد ...

برای تمامی رابطه های زندگی های دونفره و زیبای مردمان این مرز بوم به زبان اصلی آرزوی دوام و خوشبختیو دارم.
پایدار باشید.
مهدی حسین مردی، مجتبی مهدی زاده و ر. پ این را خواندند
علی عبدالرحیم و علیرضا حسینی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با سلام و عرض ادب خدمت عوامل اجرایی گروه

دیروز موفق به تماشای اثر فاخر شما شدم نکاتی که در پی نوشت مینویسم فقط از جایگاهی هست که من به این اثر نگاه کردم هستش پس طبیعه که دوستانی هم باشند که از جایگاهی که من ندیدم به این اثر نگریستن و تفاوت دیدگاه چیز کاملا طبیعه

اول از همه بازی روان و یک سر و گردن بالاتر آقای بهرنگ علوی که جای هیچ حرف و حدیثی نذاشته بود اما در مورد بازی خانم صمدی که استفاده بیش از حد از نیم تنه چپ حد شده بود اسفاده از دست چپ استفاده از گردش صورت به چپ (که فارغ از اینکه مخاطب به شوهرش بود )اما این دلزدگی در بازی بهرنگ علوی دیده نمیشد...حداقل میشد وقتی دیالوگهای که رو به قاضی گفته میشد خانم صمدی این فضا رو داشت که با آزادگی بیشتری ... دیدن ادامه ›› عمل کنه

اینکه پنجاه دقیقه تماشگر بیاد و با یک میزانسن ایستا و با رگباری از دیالوگ روبرو شه و در نهایت راضی از سالن خارج شه و بعد هم چند ساعت به متن و اجرا فکر منه خب این یعنی یه متن خوب یه بازی قوی یه کار شیک

فاصله بین صحنه ها با رفتن نور خب من عادت کردم که چشمم رو ببندم و با شنیدن اولین دیالوگ باز دوباره چشمانم رو باز کنم و ادامه ماجرا رو دنبال کنم اما در این فضای سیناپسی کوتاه بود که موزیک میتونست بهتر از اینها نقش خودشو بازی کنه که متاسفانه انتخاب موسیقی این فضای خالی و تاریک بین صحنه ها رو از دست داده بود و موسیقیها با وسواسیت کمتری نسبت به دیالوگهای متن انتخاب شده بود میشد که موزیک های به مراتب بهتر و چسپنده تری رو انتخاب کرد البته با حفظ احترام به سلیقه محترم کارگردان محترم

بذارید برگردیم به متن و شیوه روایتی که من اسمشو میذارم من-تو-من..کار بی نقص بود .و ذهن تماشگر مثل توپ پینگ پنگ از چپ به راست پرتاب میشد این عالی بود و لذت بردم و احسن به کار نویسنده استفاده از ریز دیالوگهای طنزی که بین متن بود بجز یک مورد که در مورد پروتز سینه بود بقیه بجا و عالی بود ( چون دونستن پروتز کردن فقط یک سینه واسه کسی مثل مهدی با اون همه اطلاعات جنسی کمی بعید بود)

و اینکه استفاده از میمیک صورت خب در این نمایش ایستا که حرف اول رو میزد عجیب بود که نوری که صورت بازیگران رو برای تماشگر پوشش میداد بازی چشمی و صورت رو نمایان نمیکرد


در نهایت از اینکه از دیدن یه نمایش خوب لذت بردم ازتون ممنونم و دست تک تکتون درد نکنه و خسته نباشید جانانه بنده رو انشالله که قبول کنین چیزهایی رو که دیدم نه ایراد بلکه نظراتی بودش که به چش من اومد و گفتم و اینکه در نهایت بازم میخواستم بدونم چطور میتونم به متن نمایش شما دسترسی داشته باشم
با سلام و خسته نباشید خدمت گروه اجرایی و عوامل زحمتکش این اثر

ببخشید میخواستم بدونم امکانش هست متن نمایش رو به صورت pdf ایمیل کنید یا به هر صورت دیگه که امکانش هست بنده به عنوان یکی از هزار هزار علاقمند به متون نمایشی هنرمندان کشورم دسترسی داشته باشم واقعا حیف هستش چنین متون ارزنده ای فقط به اجرای چند روزه محدود باشه انشالله که راهی باشه و از یادها نره . با تشکر فراوان از شما
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شاید از این جایی که من ایستادم و به این موضوع که نگاه میکنم این مسله به ذهنم میرسه که گاها بعضی از آثار از لحاظ وزنی در متن متن خوبی باشه اما چون میخواد دچار کلیشه نشه گروه اجرایی دست میندازه واسه سخت حرف زدن با تماشگر دیالوگ نویسی ثقیل ...میزانسنهای کند و غریب استفاده و دراماتوژی های دیگه عجیب تر ...یعنی مثل این میمونه که یه لقمه رو از زوایای مختلف فقط داره دور سر تماشگر میچرخه که با این همه چرخش همه چی میریزه و چی به خورد ذهن تماشگر نمیره و تماشگر گیج و منگ یا از سالن میاد بیرون و میگه به به ....یا هیچی ندونسته و دوباره میره واسه دیدن که بازم هیچ ...لپ کلام این شیوه روایت یک نمایش خیلی ها رعایت نمیکنن سخت حرف زدن دلیل بر یه کار فوق العاده نیست همانطور هم که ساده انگاری زیاد هم مساوی بی ارزش شدن کار پس خوبتر اینه که نبض تماشگر رو بشناسم ریتم متن رو درک کنیم که من تماشگرهمراه با شیوه روایت باشم نه جا بمونم ونه تا تهشو همون اول حدس بزنم
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام و خسته نباشید خدمت هنرمندان گرامی خواهشا اگر امکانش هست بفرمایید چطور میتونیم به متن نمایش دسترسی داشته باشیم ؟ چون واقعا حیفه این گونه متنها از یاد ها بره
جالبه همه یک اکانت ساختند از کار , بازیگر و متنش تعریف کنند , این حمایت نیست واقعا , این جنایته در حقتتاتر ,, متاسفم
۱۷ تیر ۱۳۹۴
بعد از اتمام کار،میتونم نسخه ى پى دى اف متن رو براتون ایمیل کنم.
۱۹ تیر ۱۳۹۴
سلام خانم مهشید از اینکه امروز پیامتون رو راجع به ایمیل متن رو خوندم بسیار خوشحال شدم پیشا پیش از لطف شما نهایت سپاس رو دارم
farshid_zamanii@yahoo.com
فقط جسارتا لازم هست که مجددا یاد آوری کنم؟
۲۰ تیر ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید