«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
درود بر نویسنده این کار...چقدر موقع نوشتن متن گریه کرد تا مردم رو بخندونه...
باز هم شروع یک روز نو.
باز هم ورق خوردن برگی از زندگی.سطر اول:نگاه به خود,نگاه به آینه....همه چیز مرتب,فقط مانده انتخاب یک نقاب...نقاب های مختلف در ویترین چیده شده. مثل همیشه ناراحتم پس نقاب خوشحالی را باید زد.هر روز مردمان خوشحال را میبینم.درست نیست که فقط من در بینشان غمگین باشم.اما هرچه گشتم نقاب خوشحالی نبو که نبود. سری به یک نقاب فروش زدم.و او فقط به من گفت :نقاب خوشحالی ؟؟ تمام کرده ام....
هیچوقت اونایی که شب ها زود میخوابند رو درک نمیکنم. اونا نفهمیدن آرامش خاطری که انقد تو روز دنبالش میگردن رو میتونن تو شب پیدا کنن.
اون ها سال هاست که روزاشون به شب هایی که گذشته بدهکاره....
مرز ها را بشکنید تا دیگر مردم بهانه ای برای جدایی از هم نداشته باشند.. آنها در اعماق به یک دیگر نزدیکند و در همین نزدیکی از یکدیگر دور میشوند...
نگاهی به اطراف خود بینداز...
آری همه چی فقط از دور بهم نزدیک است....
روایت این حال روز ما ؛همین بس که گوشه ای نشسته ام تنها.شوک زده از پاییز که این چنین خود را بهانه ای برای رسیدن به زمستان کرده است.
بله
یخ زده ام.دلسرد....به امید هیزمی از محبت......
یک اجرا بسیار عالی از هنرجو های آقای شهرستانی که بدون شک از خیلی از چهره ها حال حاظر در تاتر ،بهتر و با کیفیت تر بازی کردند...مثل همیشه راضی از استاد شهرستانی.....
تو این نمایش همه چیز در عین پیچیدگی ساده پیش میره.... فرزاد حسنی هم تو این اجرا عالی بود... پیشنهاد میکنم حتما ببینید