«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
نظرهای حاوی تقدیر و تمجید را خانم زاهدی نقل قول کرده اند.کاش انتقادات را هم ذکر کنید.امشب نیمه های نمایش (برای اولین بار) سالن را ترک کردم.
یکساعت و نیم مونوگ گفتن فقط نقطه ی ثقل یک کار اجرایی نیست دوستان.
با امید موفقیت این گروه در آینده.
هنوز حیرت زده ام! معانی و محتوا چنان ماهرانه القا و بیان شدند که بعد از اتمام و بلند شدن تماشاچی ها از صندلی ها، چند ثانیه هنوز میخکوب مانده بودم.
سوای تاثیر و لذت دیدن این نمایش که باید و امیدوارم یکی از این شب ها دوباره برم ببینم، رفتار بعضی تماشاچی ها متاسفانه خیلی خودخواهانه و جاهلانه ست که نور گوشی شون هر ۲ دقیقه میافتاد توی چشمم و میدیدم در حال پابلیش استوری اینستاگرام هستند! و تمرکز و توجه آدم از نمایش سلب می شد'
زمانی ، وقتی توی نقطه ای ساکن می شویم انگار برای یک سلفیِ ناخواسته ی منتظر شات دوربین،نمی دانیم کدوم طرف را نگاه کنیم... پس چشم ها را می بندیم؛ بعد همه چیز از همان "کلیک" شروع می شود. هرچقدر هم" آقای نوازنده" در پس زمینه ی این روزها بنوازد و ساز عوض کند و نت ها از زیر انگشتان روانش بریزد به سمتمان، ما در نقطه ای – کاناپه ای- نشسته ایم. انگارکه ما هیچ جای دیگری جز آن جا نداشته ایم هیچ وقت.
دیگر هم حاضر نیستیم برای چند کلمه حرف و معاشرت با دیگرانی که از خودمان بودند، هم سفره و همدل، راه بیافتیم چند کیلومتر سربالایی را برویم، حتی اگر در مه گم شویم. روی کاناپه ای می نشینیم و دیگر حتی" منتظر" هم نیستیم. دیگران هم منتظر نمی مانند ، می روند و در مه....موسیقی هم می رود در مه... آقای نوازنده می ماند و سکوت می کند.
از نمایشنامه و اجرا لذت بردم اما مشکل صدا و میکروفون ( آقای پسیانی مخصوصا) و هوای بسیار بسته و نفس گیر سالن آزاردهنده بود. ای کاش حالا که تاتر مستقل جانی برای عرض اندام پیدا کرده و این همه استقبال میشه، مشکلات اینچنینی هم به مرور زمان و امیدوارم به زودی برطرف بشه. دست همه هنرمندان این نمایش را می بوسم.
باز هم یکی دیگه از کارای خوب همایون غنی زاده عزیز رو از دست دادم و هیچ بلیطی برای فردا نیست