در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | حسام افسری
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 16:11:00
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
(ذوقِ مبهمِ -اوه... امشب می‌روم تئاتر ببینم تا شاید اندکی از آشفتگیِ سرم کاسته شود-)
این اندک بارقه‌ی هنر بماند برایمان...
پیشنهاد مطالعه‌ی نمایشنامه برای فصل پاییز:
[بدون ترتیب]
هملت (ویلیام شکسپیر)
ساعت کودکان (لیلیان هلمن)
ساحره‌ی سوزان (آرتور میلر)
بالابر غذا (هارولد پینتر)
خانه‌ی عروسک (هنریک ایبسن)
باغ‌وحش شیشه‌ای (تنسی ویلیامز)
اهمیت ارنست بودن (اسکار وایلد)
خسیس (مولیر)
در انتظار گودو (ساموئل بکت)
خیانت (هارولد پینتر)
چای و ... دیدن ادامه ›› همدردی (رابرت اندرسون)
آنا در استوا (نیلو کروز)
خندیدن در طبقه‌ی ۲۳ام (نیل سایمون)
اکوس (پیتر شفر)
درس (اوژن یونسکو)
لباس خودمانی (لین نوتیج)
زندگی در تئاتر (دیوید ممت)
دوباره بازی‌اش کن سام (وودی آلن)
داستان باغ وحش (ادوارد آلبی)
دشمن مردم (هنریک ایبسن)
کرگدن (اوژن یونسکو)
جنایت قلبی (بت هنلی)
جزیره (آثول فوگارد)
شاه اوبو (آلفرد ژاری)
روسپی بزرگوار (سارتر)
سونات شبح (یوهان آگوست استریندبرگ)
ملاقات بانوی سالخورده (فریدریش دورنمات)
و...
ارادت.
خیلی خیلی ممنونم✨🤍
۱۶ شهریور ۱۴۰۱
حسام افسری (hesamafsari)
hami
خیلی خیلی ممنونم✨🤍
بزرگوارید 💜
۱۶ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
متأسفانه دیدن این نمایش برای من تجربه‌ی آزاردهنده‌ای بود!
هیچ خلاقیتی در هیچ‌کجای اثر به چشمم نخورد و متأسفم از اینکه نکته‌ی مثبتی در موردش نمی‌تونم بگم.
کار مشخصاً از ضعف کارگردانی رنج می‌برد.
این میزانسن‌ها و قاب‌ها شاید پنجاه سال پیش درخورد می‌بودند ولی حالا بیشتر برداشت عجیبی از مفهوم حرکت در صحنه‌ی نمایش بودند!
تا چند سال صحبت کردن روبه دیوارچهارم و میزان‌های ترتیبی؟!
۱... ۲... خب بعدش به سه می‌رسیم دیگه نه؟!
تا کِی حرکات قابل پیشبینی و خارج از حوصله؟!
نور رنگی و مونولوگ در اسپات‌لایت؟
من چند سال پیش در تئاترشهر اجرا رفتم و خاطرم هست که بازبین‌های کیفیِ مجموعه توصیه‌های خوبی به گروه‌ها ... دیدن ادامه ›› می‌کردند.
این کار بازبینی کیفی شده یا دیگه چنین چیزی مرسوم نیست؟
ارزش بصری کار بسیار پایین بود...
تا بحث تئاترشهر شد این رو هم بگم که چه بلایی بر سر این سالن آوردید که به دلیل شیب نامناسب جایگاه تماشاگران، دائماً برای دیدن اثر باید سرک کشید؟ در واقع تماشاگر از ردیف اول به بعد باید برای دیدن کار از میان کله‌ها سرک بکشه و صحنه رو پیدا کنه.
در مورد موسیقی و بازی‌ها هم صحبت بسیاره ولی حقیقتاً نوشتن چنین چیزی برای خودم هم ناخوشایند بود و ترجیح میدم ادامه‌ش ندم.
به امید اجراهای بهتر و مدیریت بهتری برای سالن‌ها.
کلا سالن چهارسو از دست رفته
دوست داشتنی ترین سالن تاتر شهر …
شبیه چاه شده
از ردیف دوم به بعد، صحنه دیده نمیشه متاسفانه
۱۶ شهریور ۱۴۰۱
*مریم*
کلا سالن چهارسو از دست رفته دوست داشتنی ترین سالن تاتر شهر … شبیه چاه شده از ردیف دوم به بعد، صحنه دیده نمیشه متاسفانه
دقیقا، من این مشکل رو با نمایش اسب های انباری داشتم، زمانی همه چیز بد میشه که از سطح و کف فضای جلویی صحنه هم استفاده میشه و وای به روزی که یه قد بلند یا موفرفری بلند جلوی آدم باشه ، هی باید گردن کشید چپ و راست👌🏻
۱۶ شهریور ۱۴۰۱
hami
دقیقا، من این مشکل رو با نمایش اسب های انباری داشتم، زمانی همه چیز بد میشه که از سطح و کف فضای جلویی صحنه هم استفاده میشه و وای به روزی که یه قد بلند یا موفرفری بلند جلوی آدم باشه ، هی باید گردن ...
حالا شما قد کوتاه ما رو هم به این مشکلات اضافه کنید 🤦🏻‍♀️
واقعا حیف از چهارسوی نازنین
۱۶ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تیوالِ عزیز حالا که سودای ارتقاء در سر داری یک توجهی هم به اپلیکیشن بکن.
وضعیتِ جالبی ندارد.
هر نمایشی که می‌بینیم با آن‌چیزی که در ذهن خالق اثر شکل گرفته و یا حتیٰ در ابتدا ساخته شده است، تفاوت قابل توجهی دارد.
تئاتر ساختن سخت‌تر، پیچیده‌تر و عجیب‌و‌غریب‌تر از همیشه شده است.
درگیریم و مجبور...
حسام افسری (hesamafsari)
درباره نمایش والا i
«والا» پر از حسِ خوب بود.
یادآورِ زمانی بود که تئاترها این‌همه نگرانِ خوب و بد بودن نبودند.
اصلاً این‌ها صفت‌های توصیف یک تئاتر نمی‌شدند؛ هنر آن‌قدر کم و ارزشمند بود که به صرف حضور زیبا بود.

«والا» نگران نبود.
آرامشی که این‌روزهای پررقابت، روی صحنه کمتر یافت می‌شود درونش موج می‌زد.
از آن آثاری بود که در طولش خیال‌بافی می‌کنی:
«من در شهر کوچکی در نزدیکی پاریس به دنیا آمده‌ام؛ این بلک‌باکسِ کوچک، این پالت‌های چوبی و این چند نفر انسانِ هم‌سلیقه تنها ارتباط ما با ... دیدن ادامه ›› دنیای هنر است، همین که درآمدمان به هفته‌ای یک‌تئاتر و نوشیدنی و گفت‌و‌گوی بعدش قد میدهد خوشحالمان می‌کند...»

«والا» ساده و زیبا بود.
خیلی هم برایش مهم نبود شما در موردش چه فکری بکنید، کمدیِ کم‌رنگی در ورای ساختار درامش، که به ذات غمگین بود، خودنمایی می‌کرد، شاید به معیّت موسیقی زیباتر هم می‌شد ولی انگار کارگردان دلش نیامدن بود از ارزش سکوت بگذرد.

من پر از حس خوب شدم.
خسته نباشید و ممنون.
تئاتری که میشه در بارش حرف زد تعلل کرد
و با دیدنش گذر زمان و متوجه نشد ❤👊
۰۹ شهریور ۱۴۰۱
مائده سلیمی
افسوس برای زمان از دست رفته ای که برای دیدن اینکار درنظر گرفتم…
چه نگاه عجیبی به عنوان مخاطب هنر دارید بزرگوار.
متأسفم که دوستش نداشتید ولی هر تجربه‌ای از هنر ارزشمنده؛ در واقع بدترین تجربه از هنر هم از زندگی واقعی ارزش بیشتری داره.
به هر حال... به امید تجربه‌های بهتری برای شما.
۱۳ شهریور ۱۴۰۱
علی رغم وام گیری از ترانه voila و محدودۀ جغرافیایش ، نویسنده متنی مستقل و با بیان امروزی رو به بیننده ارائه داده.
دیالوگ‌های گاهأ دایره وار (تکرارهایی که با اجرای خانم شهبازی قابل تأمل میشد) به خوبی از هم گسیختگی غیر قابل اجتناب انسان امروزی رو به مخاطب منتقل می‌کنه.
۲۰ شهریور ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

تجربه‌ی متفاوتی از هنرهای نمایشی بود!
وارد می‌شوید، یک ساختمان را می‌گردید، نمایشنامه در قالب پازلی چندوجهی در اختیارتان قرار می‌گیرد و تمام می‌شود.
محتوای اثر مبهم است!
این ابهام برای من جالب بود چرا که مشخصاً عامدانه بودن این ابهام، چه در نوع روایت و چه در منطق روایی را، حس می‌کردم ولی شاید فقط برای من این‌گونه بود.
به هر حال نویسنده علاقه‌ای ندارد شما به صورت واضح داستانش را درک کنید و مشکلی هم ندارد شما «هیچ‌چیز نفهمیده» بیرون بیایید.
این با توجّه به سلیقه‌تان می‌تواند جذاب یا بسیار آزاردهنده ... دیدن ادامه ›› باشد!

من گروه آبی بودم.
طبقه‌ی اول رفتم، بعد زیرزمین، بعد طبقه‌ی دوم و سوم و پشت‌بام و آخر هم بازگشت به طبقه‌ی اول.
زیرزمین فرم جذاب ولی محتوای نامأنوسی داشت، اگر حذف میشد هم اتفاقِ عجیبی برای اثر نمی‌افتاد.
طبقه‌ی اول بیشترین مقدار سؤال را در رفت ایجاد می‌کرد و در برگشت جواب می‌داد.
طبقه‌ی مهمی بود...
بازی‌های ریتمیک و جذاب، مسلّط و بیان‌های گوش‌نواز.
طبقات دوم و سوم موردعلاقه‌ی من بودند.
بازیگر نوجوان طبقه‌ی دوم درخشان بود، من عمداً سر راهش قرار گرفتم، حرفه‌ای عبور کرد.
به اتاق‌های زیادی سرک کشیدم (که شاید نباید می‌کشیدم) چیزهای ریزی در اتاق‌ها پنهان بودند، خالق اثر تمام سعیش را کرده بود که یک دنیا خلق کند.
طبقه‌ی سوم را هم بسیار دوست داشتم، بازی‌های به‌اندازه، فرم و محتوای منطبق و...
نقدی که به طبقه‌ی سوم دارم نقش و بازی پیرزن درزی بود که اگرچه در رمان نقش پررنگی دارد ولی اینجا اگر نمی‌بود چه بسا بهتر هم میشد.
این هم شاید عامدانه بود ولی من در ذهنم این شخصیت را پررنگ‌تر و بازیگرش را توناتر می‌دیدم.

و امٌا پشت‌بام...
به نظرم کاملاً اضافه، خسته‌کننده و خارج از برداشت من از دنیای درام بود.
اگر از طبقه‌ی سوم دوباره به اول برمی‌گشتم و بعد هم پایان، برایم جذاب‌تر بود.
افتادگی ریتم در پشت‌بام و بعد اتصالش به مونولوگ طولانیِ طبقه‌ی اول، تنها جایی بود که در طول مدت این اثر خسته‌ام کرد.

برای من در کل تجربه‌ی جالبی بود.
نوعی از هنرهای نمایشی بود که کمتر می‌بینیم.
بازی‌ها غالباً جذاب بودند و کارگردان تا حدودی موفق شده بود دنیای درون را از بیرون جدا کند.
من سه‌یادگار از این اجرا در ذهنم خواهم داشت.
اولیَش شخصی‌ست.
دومی لمس دستان کودک نابینا در طبقه‌ی دوم است.
سومی هم دیالوگی‌ست که باز هم در طبقه‌ی دوم شنیدمش و تا عمق وجودم حسش کردم:
«اندوه، وزنِ مبهمی دارد... و تو ایستاده‌ای!»

فرم اجرایی کار اگرچه بی‌نقص نبود ولی کمی گرما در زیرزمین و معطلی برایم قابل تحمل بود.
البته در هرگروهی باشید و چه بسا هر شبی که به دیدن اجرا بروید تجربه‌تان متفاوت خواهد بود.
فقط:
مقدار زیادی خواهید ایستادید.
کمی خاکی خواهید شد.
و می‌توانید به اتاق‌ها سرک بکشید، قرار نیست فقط راهنمایتان را دنبال کنید!



کی شاهد نمایشی با کارگردانی خودتون هستیم پس؟
۲۶ مرداد ۱۴۰۱
محمدجواد کرمی
کی شاهد نمایشی با کارگردانی خودتون هستیم پس؟
محمد جواد :))) بزرگواری رفیق... والا من فعلاً دارم می‌نویسم، نوشتنم هم به درازا می‌کشه همیشه... ایشالا توی همین چند سال در خدمتتون هستم (قلب)
۲۶ مرداد ۱۴۰۱
حسام افسری
محمد جواد :))) بزرگواری رفیق... والا من فعلاً دارم می‌نویسم، نوشتنم هم به درازا می‌کشه همیشه... ایشالا توی همین چند سال در خدمتتون هستم (قلب)
پس من همچنان منتظر میمونم 😊
۲۶ مرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
«مشاهدات» هم تمام شد.
سپاس از همه‌ی عزیزانی که همراه ما بودند، سپاس از کاربرانی که منت بر سر ما گذاشته و نظر، نقد و یا یادداشتی بر اثر ما نوشتند؛ یادمان دادند، تصحیح‌مان کردند. ممنون از تماشاگرانی که در این شرایطِ اسفناک وقت و هزینه‌شان را برای هنر گذاشتند و حمایتمان کردند.
به امید روزهای بهتری برای همه‌مان.
به امید سالن‌های لبریز و نمایش‌های بسیار.
نفس به نفس و شانه به شانه.
ارادت و خداحافظی!
من اصلاً نفهمیدم زمان چطور گذشت!
فقط فهمیدم نور آمد، همه‌چیز درست و جذاب بود و نور رفت.
میخکوب نگاه می‌کردم.
ممنون که تئاتر می‌سازید.
علی پویا قاسمی (alipooyaghasemi)
سلام ممنون که تئاتر میبینین
۰۷ تیر ۱۴۰۰
ممنون که از تئاتر با حضورتون حمایت می کنید
۰۷ تیر ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
عجب دورانی سختی گذشت بر ما و دارد هم می‌گذرد! بر همه‌مان...
دلتنگِ خیلی چیزها، صحنه‌ها و افراد شدیم، حسرت خوردیم، غصه‌مان شد...
بارقه‌ی کوچکی از تئاتر را که برقرار است باید بر چشم نهاد، این عشق با آدم چه کارها که نمی‌کند.
همین که هستیم و سرمان بالاست، این «وجود داشتنِ» ما خودش به تنهایی یک حماسه است.
سر همین اندک تئاتر سلامت باشد.
این چراغ را باید روشن نگاه داشت.
نمایشی درخشان با بازی هایی بسیار تکنیکی .
درود بر سازندگان این اثر که موسیقی تولیدی و درخور‌ برای نمایش شان تهیه کرده اند .
یکی نکته ای را هم بگویم ، شبی که بنده این اجرا را دیدم گویا بازیگر خانم کار ( ریحانه رضی ) شب گذشته اش تصادف شدیدی داشته و آسیب جدی دیده بودند .
درود بر این بازیگر که با صورت کبود و آسیب دیدگی دنده هایشان یک سالن را میخکوب بازی خود کردند .
مانا باشید .

دم این خانم بازیگر گرم واقعا.
دم شما هم گرم تر که بعد از 5 ماه اسم منو یادتون بود :)))
۲۵ دی ۱۳۹۸
ای وای بر من :(
این گروه دیوانه و به قول خودشون سرباز تئاتر... ⁦❤️⁩
امیدوارم مشکلی پیش نیاد برای این عزیز دل، و خوب مراقب خودشون باشم که زودتر بهتر بشن :(
۲۵ دی ۱۳۹۸
خیلی خوشحالم گه پنجشنبه قراره این کار رو ببینم و بعد مدتها غیبت، حضورم حتما پر از حس لذت خواهد بود. این رو مطمئن ام
۰۸ بهمن ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یک حسی به من میگوید این نمایش اگر اسمش حغیقت حقیغت بود داستانش کلا فرق میکرد !
جناب افسری زیاد به حستون اعتماد نکنید در برهه ای از زمان هستیم که حسها هم قاطی کردن:)
۱۸ دی ۱۳۹۸
حسام افسری (hesamafsari)
محمد جواد ^^
برادر من خیلی دست بجونبونم سالی یه کار میتونم بسازم ، بیشتر در توانم نیست :))
مرسی که پیگیری (قلب)
۱۹ دی ۱۳۹۸
حسام جان افسری بوس و قلب فراوان نثارت :)))
۲۱ دی ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
- اگر یک بار دیگه با این حجم صدا با من صحبت کنی میمیری ...
البته در هر صورت میمیری ، ولی خیلی نا زیبا و بی اهمیت !
نکاتی از اجرا که من را مجذوب کرد :
+ کست جوان و بی ادعا و خوش آتیه که از فرط اشتیاق برای خلق اثر چشمهایشان برق میزند و سالن را پر از انرژی می کند .
+ کارگردانی متد محور ، پویا و چشم نواز .
+ بازی ها در اکثر موارد زیبا و چشم نواز .
+ طراحی لباس هدفمند و جذاب در عین پیشبرد درام .
+ موسیقای تولیدی ، گویا و تاثیرگذار .
+ تعویض صحنه های سریع و ریتمیک و البته اتاق فرمان دقیق و تمرین شده .
+ متن پر محتوا و دقیق که اگرچه منطق روایی اش سلیقه ی مخاطب خاص را به چالش می کشد اما ظرافتش برای هر سلیقه ای جذاب است .

نکاتی از اجرا ... دیدن ادامه ›› که از نگاه من می توانست بهتر باشد :
- اگر چه اجرای گریم ها به دقت صورت گرفته اما طراحی ها می توانست بیشتر در خدمت داستان باشد و در درک شخصیت ها بیشتر مخاطب را یاری کند .
- هیچ بازی ای کامل نیست و هیچ بازیگری بی نقض و طبیعتا همیشه جا دارد تا اهالی روی صحنه بهتر و بهتر شوند .
- بروشور ارائه شده اگرچه خوش طرح و طراحی ست اما میتوانست آگاهی دهنده تر و رنگ بندی شده تر باشد .

موخره :
نمایشی جذاب و خوش ریتم که داستاتش را با آب و تاب تعریف میکند و تماشگر را مجذوب و در لحظاتی میخکوب میکند از گروهی متعهد و خوش ذوق .

با تشکر از تماشاخانه شانو بابت تهویه مناسب سالن و رفتار درخور پرسنل .

مانا باشید .
ارادت .

سلام و عرض ادب

یک خواهش از دوستانی که برای نمایش هایی که مشاهده می کنند نظر می نویسند داشتم .
به عنوان کسی که نظراتی که برای اثرش نوشته میشود را با دقت می خواند و حتی المقدور سعی در عملی کردنشان می کند خواهشمندم چنانچه برای نمایشی یادداشتی می نویسید ، مبنای نگارشش را بر اساس آگاه سازی عوامل قرار دهید نه صرفا خوب یا بد بودن کار !

نظرات مختصری چون " بهترین نمایش بود " ، " بسیار خوب بود " ، " خسته نباشید ... " یا از طرفی " اصلا دوست داشتم " ، افتضاح بود " و ... نه به صاحب اثر نقاط قوت و ضعفش را یادآور میشود نه به مخاطبین آینده ی این اثر کمک می کند .

بنده هر شب اجرایم را می بینم و بعد نظرات عزیزان تیوالی را می خوانم و این نظرات به من کمک می کند که بفهمم اجرای آن شبم در چه مسیری بوده ... دیدن ادامه ›› یا از تغییرات جزئی ای که در فرم اجرایی ام لحاظ کرده ام نتیجه ی مطلوب را گرفته ام یا خیر !

این جملات کوتاه ، خواه انگیزشی باشند یا کوبنده خیلی کارساز نیستند ...
آگاهمان کنید ...
از جزئیات آگاهمان کنید ...
این یک خواهش است !

ارادت .
بنده اصولا با نقد امتیاز و نمره و عدد دهنده مخالفم !
زیرا فکر میکنم در این نوع نقد هیچ گاه ماهیت حقیقی ایده آل ( نمره ی کامل ) برای مخاطب مشخص نیست ...
اگر منتقد از 10 نمره می دهد آیا نمره ی 10 کامل ایده آل ذهنی اوست ؟ ایده آل تصوراتش است ؟ ایده آل ترین چیزی ست که تا به حال دیده یا چه ؟؟؟
بگذریم که نقد مقایسه کننده نه برای مخاطب و نه برای صاحب اثر چندان مفید نیست ...
سرتان را درد نیاورم ...
امشب به تماشای این نمایش نشستم . خدارا شکر که سالن پر از تماشاگر بود و بنده در قسمت خارج از ظرفیت نظاره گر اثر بودم ... تا باشد چنین باد برای تمام ... دیدن ادامه ›› صحنه ها !

نکاتی از اجرا که من را مجذوب کرد :

+ نمایش و کست بی ادعا که از اثر معلوم است رادیکالی در رفتارشان نیست و به قولی بی عقده به روی صحنه رفته اند .
+ هماهنگی بازیگران قابل تحسین است و گویای این نکته که تمرینات گروهی ، مستمر و درست انجام شده اند .
+ نور پردازی خلاقانه در عین سادگی بدون تلاش بیش از حد برای خلق نمایی خاص و دیده نشده !
+ کارگردانی بازی در سکوت ها و سکوت ها به خوبی صورت گرفته است .
+آمبیانس درست و صداگذاری صحیح و به جا .
+ تسلط و هماهنگی اتاق فرمان با اجرا .
+ رورانس کوتاه ، فاخر و حرفه ای که حسن ختام بی نظیری بود .


نکاتی از اجرا که می توانست بهتر باشد :

/ اگر چه طراحی صحنه مناسب است اما رنگ بندی کلی کار احساس کلی اثر را منتقل نمی کند .
آمبیانس صدای اثر ترکیب رنگی آبی تا خاکستری را تداعی میکند ( کوردهای مینور Am تا Dm شاید ) اما ترکیب رنگی صحنه ماژور است چیزی نزدیک به F !
/ هماهنگی بازیگران تحسین برانگیز است اما اکت های فردی می تواند باور پذیر تر باشد هرچند بازی ها در مجموع قابل قبول و روان هستند .
/ کارگردانی روند رو به جلوی خودش را دارد اما اندکی در بعضی میزان ها حالت فرمایشی میگیرد و مشخصا بازیگر در حال انجام فرموده کارگردان است .


نکاتی از اجرا که برای من جالب نبود :

- گریم !! چرا چنین نمایش فاخر و درستی ، با این بازی های فانتزی و برون گرا باید چنین گریم ساده و بی پرداختی داشته باشد !
-بروشور زیبا و دوست داشتی ست اما آگاهی دهنده نیست و برای پیدا کردن اطلاعات بر روی آن مخاطب دچار مشکل میشود .
- نو بودن بطری های پلاستیکی و تضادشان با کهنگی صحنه تاثیز صدای بی نظیرشان و پرداخت درسشت کارگردان را خنثی می کند .

موخره :
نمایشی جذاب ، بی ادعا و خوش ریتم که نوید موفقیت های بزرگتری را برای این کست پر انرژی میدهد .
هنرتان مستدام .

ارادت .
سلام و عرض ادب
با توجه به پیشنهاد مخاطبین عزیز نمایش صدای خنده حضار و پیرو این مسئله که ما در این اثر هدفی جز رضایت تماشاگران خود نداریم به اطلاع می رسانم از امروز تخفیف ۲۰ درصدی به صورت عمومی بر روی همه ی سانس های هفته ی جاری اعمال گردیده تا علاوه بر جلب رضایت حداکثری عزیزان ، انتقادات و پیشنهادات مخاطبینمون رو بر دیده ی منت پذیرفته باشیم ...
ضمنا تخفیف ۵۰ درصدی تیوال پلاس علاوه بر یکشنبه بر روی سانس دوشنبه نیز اعمال خواهد شد و تخفیف گروهی هم تا سقف ۴۰ درصد افزایش پیدا کرده است .
ارادت .
شما را نمی دانم اما حس میکنم ماه خوبی برای نمایش است ...
کارهای خوب و درست و حسابی بر روی صحنه ...
تابستان و صحنه ها داغ .
خدا را شکر ، تا باشد این چنین !
قشنگ نیست که " مد " به هنر بگوید کجا برود و چه بکند ...
اصلا قشنگ هیچ چیز به هنر بگوید که چه بکند !
آه از این " مد " ... فرقی هم نمی کند که چه صدایش کنیم ...
اپیدمی ؟ روند ؟ جریان ؟ هنجار ؟
این مد نمودش را فقط در لباس ها و نگرش ها و رفتارهای اجتماعی مان نشان نمی دهد ...
می رود میان هنر ... دوست دارانش ... مشغولانش .... چه بسا دغدغه مندانش...
سرتان را درد نیاورم ... راستش را بخواهید اینجا می نویسم تا به خودم یادآوری شود ... تا خودم انجام دهم ...
نشود از روی مد هنر را دنبال کنیم ...
نشود نمایشی را بپسندیم ، مد اما نگذارد بگوییمش ... حمایتش کنیم ...
نشود نمایشی را اصلا نفهمیم ... دیدن ادامه ›› ، مد اما می طلبد پس ما هم به به و چه چه کنیم ...
نشود به نمایشی نقدها داشته باشیم ... مد ها و اسم ها اما بترساندمان از گفتنشان ...
این مد از آن چیزهایی ست که پدر هنر و هنرمند و هنردوست را در می آورد ...
منتقد و مخاطب و صاحب اثر یک رنگ می شوند ...
خلاصه که لپ مطلب را با یک قیاس یکم مع الفارق خدمتتان بگویم !!
همیشه پنگوئنی که از باقی دوستانش جدا میشود در سرما نمی میرد ...
گاهی میرود یک چیزهای خوبی پیدا میکند ...
راه نجاتی ، آذوقه ای ، پیشرفتی ! چیزی ...

ارادتمندم .
 

زمینه‌های فعالیت

تئاتر
شعر و ادبیات
موسیقی