نگاهی به نمایش مضحکه سیاه اثر مهدی ملکی
نقد تئاتر_علی رحیمی: اگر آنگونه که هنرمند فقید تئاتر ایرج زهری (منتقد و پژوهشگر) عنوان می کند؛ «کشف استعدادها وظیفه اساسی و اصلی منتقد» باشد، پس در نقد نمایش مضحکه سیاه، قبل از هر چیز نیاز است تا از مهدی ملکی نویسنده و کارگردان این نمایش سخن به میان آوریم.
ملکی سه ویژگی قابل تامل دارد:
اول آنکه جوانی ۲۸ ساله ای است که در کارنامه سابقه ۱۴ سال بازیگری و ۸ سال کارگردانی و نویسندگی دارد و در این مدت جوایز زیادی در جشنواره های مختلف کسب کرده است.
دوم آنکه در دورانی که بسیاری از هنرمندان تئاتر گرایش به سبک های مدرن و تئاتر غربی دارند، در مسیر نمایش ایرانی گام برداشته است.
و سوم؛
... دیدن ادامه ››
و از همه مهمتر آنکه با استفاده از سبکی خاص در نوشتن (استفاده از کاراکترهای غیرانسانی در عموم نمایش ها) آثارش همواره مورد توجه کارگردانان است و در دوره ای که بسیاری از نویسندگان در انتظار اجرای آثارشان هستند، در همین یک ماهه اخیر چند اثر او (مضحکه سیاه، مجلس گردگیری، آقا ذبیح، موشهای تئاتر شهر) روی صحنه رفته یا آماده اجرا شده اند.
همین سه خصوصیت نشان از آن دارد که ما با یک استعداد جدید و خلاق روبروییم که هم تئاتر و هم ذائقه مخاطب را می شناسد و می داند چگونه مخاطب به ویژه مخاطب عام را به سالن بکشاند.
نمایش مضحکه سیاه نیز که از ابتدای اسفند سال گذشته روی صحنه رفت و به دلیل استقبال، چند روزی است بار دیگر روی صحنه آمده، دلیلی بر این ادعاست. نمایشی که ملکی در آن تلاش دارد با تاسی از نمایش های تخت حوضی -دوست داشتنی ترین و در عین حال اثرگذارترین شیوه نمایش ایرانی- در کنار رسالت سرگرم کننده، زبان مردم در بیان مطالبات، دغدغه ها و اعتراضات نسبت به ناهنجاری های جامعه امروز باشد.
ملکی در این نمایش اصلی ترین تمرکز خود را بر مهمترین معضل این روزهای جامعه یعنی «سو مدیریت» قرار داده است. معضلی که به دنبال خود صدها بحران اجتماعی از جمله فساد اداری، پارتی بازی، رشوه، تظاهر، دروغ و … را به همراه دارد. او می خواهد نشان دهد که چگونه سو مدیریت می تواند جامعه را به سقوط بکشاند. به همین دلیل هم، از همان ابتدا غول چراغ جادو را به درون آفتابه انداخت و کشت؛ تا به مخاطب نشان دهد اگر غول چراغ جادو هم باشی و این توانایی در تو باشد که هر غیرممکنی را ممکن کنی، وقتی در جایگاه غیرتخصصی قرار گیری، ضعیف و ناتوانی؛ و جز نابودی هیچ نتیجه ای به بار نخواهی آورد.
ملکی داستانش را با تلاش های اربابی که تمام ثروت و مقامش را از غول چراغ جادو دارد و می داند بی او هیچ است ادامه می دهد. او هم در جای خودش نیست؛ بسان دختر ترشیده اش گلابی، که برای فرار از هویت گذشته، از دیگران می خواهد او را «گل –آبی» خطاب کنند!!!
ارباب که همه چیزش خود را وابسته به غول می داند، دست به گریبان نقره _سیاه_ می شود تا راهی بیابد. نقره، برای کمک مامور آتشنشانی را می آورد اما کسی از ایستگاه آتش نشانی می آید خودش را جای مامور جا زده و چیزی از امداد نمی داند. بسان پزشکی که برای مداوا می آید و چیزی از درمان نمی داند، یا داروغه ای که هنوز مطلع نیست وظیفه اش حفظ قانون است و با دریافت رشوه چشم از خطا می بندد.
همه داستان مضحکه سیاه بر همین موضوع متمرکز است: سوء مدیریت؛ که نتیجه نهایی اش می شود پسری که ناخواسته جایگاه مردانه خود را از دست می دهد، دختری که ناخواسته جایگاه زنانه خود را از دست می دهد و سیاهی که در اوج بی عدالتی متهم می شود به قتل…
او هوشمندانه برای ژانر سرباز که با رابطه پدر به خدمت رفته و تمام تلاش فرمانده اش این است که آب در دل او تکان نخورد؛ از بازیگر زن، و برای ژانر زنی که به خاطر پول شوهر می کند نه به عشق؛ از بازیگر مرد استفاده می کنند. چون انتظار از سربازی، مردسازی ست و انتظار از ازدواج مأمنی برای آرامش.
و این تاثیری است که سو مدیریت در جامعه ایجاد می کند…
ملکی این متن گیرا را در کسوت کارگردانی نیز به خوبی روی صحنه آورد. توجه به سیاه بازی، صحنه بی چیز، استفاده مناسب از سبک میدانی، موسیقی زنده، تک پرده بودن، دست اندازی به معضلات روز جامعه و … که از خصوصیات بارز نمایش ایرانی است در اینکار به خوبی رعایت شده بود که نشان از تبحر ویژه او در اجرای اینگونه نمایش ها دارد.
تنها نقطه تاریک اثر، تعداد زیاد بازیگران بود که فضای کار را شلوغ و بی نظم کرده بود. این درحالی است که برخی از بازیگران نقش موثری نیز در داستان نداشتند و می شد با تعداد کمتری بازیگر و استفاده از هر بازیگر در چند نقش کار جذاب تر و مخاطب پسندتری را ارائه کرد.
https://naghdtheater.com/%d9%86%d9%82%d8%af-%d8%aa%d8%a6%d8%a7%d8%aa%d8%b1-%d8%b9%d9%84%db%8c-%d8%b1%d8%ad%db%8c%d9%85%db%8c/