در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | محمد م درباره نمایش شمعدانی ها: امشب فرصت شد که این نمایش رو ببینم خیلی بیشتر از این توقع داشتم متن
S2 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 02:53:25
امشب فرصت شد که این نمایش رو ببینم
خیلی بیشتر از این توقع داشتم
متن کلیشه ای و قابل پیش بینی
تموم شدن داستان کلیشه ای تر
خان عمو این وسط یعنی چی؟ فرشته عاشق خان عمو بود؟ مگه به عموی بزرگ نمی گن خان عمو؟
اون آقای ژنده پوش که وقتی نمایش متوقف میشد می اومد وسط چیکاره بود، اولا که چای میداد دست خانجون، روزنامه رو از فرامرز میگرفت... کلا یه سری کارهایی که سر و ته نداشت...
و اونجور که توی کامنتها دوستان نوشته بودند نمایش کمیکی نبود. با آروق و تکرار یک کلمه و عبارت تکراری (زنگ بزن 110، زنگ بزن 911) و تکیه روی اون نمیشه مخاطب رو خندوند... دعوای کلیشه ای مادر شوهر و عروس و ....
به امید بهتر شدن

niloofar.Lotus، بیتا نجاتی و sanaz m.barin این را خواندند
رامندی و سارا یزدانی این را دوست دارند
خان عمو دوست قدیمی شمعدانی بود و اگر کمی دقت میکردید خیلی چیزهای بیشتری از نمایش متوجه میشدید دوست عزیز!!!! خیلی دیدیم دختران جوان در سنسن 19 تا 22 سال به مردان سن بالا علاقمند میشن اینکه چیز غریبی نیست!!!! درباره خلام باید بگم بازهم اگر بهتر نمایش رو میدید متوجه میشدید که غلام خدمتکار و سرایدار شمعدانی ها بود که در خانه قدیمی آنها زندگی میکرد و داستان زندگی اونهارو به یاد میاورد درواقع شمعدانی ها مشتی خاطرات بودند که غلام از خانه قدیمی شان بیرون میاورد . همه عکسهای خاک خورده ایی که گهگاه تمیزشون میکرد . به هرحال اگر موقعیتهای کیک ـ تراژیک این نمایش شمارو تحت تاثیرقرار نداده باید گفت هرکس سلیقه ای داره ما که خندیدیم
۱۴ اسفند ۱۳۹۲
من از دیدن نمایش خیلی لذت بردم . این روزها به نظرمن باید به هربهانه ای مردم رو خندوند .هرکس هم که مردم رو شاد میکنه دست مریزاد و دمش گرم
۱۴ اسفند ۱۳۹۲
ممنون جناب عامری بابت توضیحات در مورد غلام و عاشق شدن فرشته. البته من اینها رو فهمیده بودم ولی اومدن غلام توی نمایش چه لزومی داشت؟؟؟ در مورد فرشته من یه چیز دیگه نوشته بودم. اگه عموش بود که نبود (چون فامیلیش با این خانواده یکی نبود) چرا بهش می گفتن خان عمو؟؟؟ اون قصه ای که شما فرمودید بحثش جداست. در کل متن بسیار ضعیفی بود. جملات کلیشه ای، داستان کلیشه ای و ... در مورد سلیقه هم بله، همینطوره. من نتونستم با اون جملات بخندم.

سرکار خانم بهمنش ممنون از نظر شما. با شما موافقم که هر کسی بتونه مردم رو بخندونه باید ازش تشکر کرد.
۱۴ اسفند ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید