دیشب جمعیت بلیت به دستی که راهی به داخل نداشتند، پشت میله های فلزی سالن قشقایی فشار زیادی را به به خود و دیگران وارد می کردند، دیگر نیازی به تماشای نمایش احساس نکردم، چرا که همانجا "سرایت درد" را دیدم و لمس کردم!
خیلی متاسف شدم جناب یکتا.
با اینکه من خودم دیروز به موقع رسیدم و شکر خدا با کلّی نظر و نذورات تونستم موفق بشم سرجام رو صندلیم بنشینم اما منم ازون بالای صندلیم شاهد اون ازدحامِ مظلومان و دردمندانِ بلیطدارِ حیرونِ پادرهوا بودم. حتی امتداد ازدحام جمعیت از پشت میلهها تا داخل راهروهای ورودیِ قشقایی تا منتهاعلیه دورتادورِ صندلیهای داخل سالن هم ادامه داشت..
نمایش صامتِ لذتبخش و ذهندرگیرکُنِ زیبایی بود.. اما افسوس که واقعن آدم نمیدونست کدوم درد رو تماشا کنه.. درد اون آدمِ یکپای رقصان با عصاش رو ببینه یا این درد بیدرمونی که سالهاس داره به تک تک مردمانِ دردمندِ تئاترهای شهر سرایت میکنه.
چرا با وجود داشتن بلیت شما و یکسری از دوستان نتونستید نمایش را ببینید ؟ دیر به نمایش رسیدید و یا علت دیگه ای داره ؟ (من باید به دیدن نمایش ماضی استمراری و نمایشهای دیگه در سالن قشقایی برم)