درود
همه چی تکراری می شه حتی رنج کشیدن . . .
نمایش خانواده ای امروزی را با وضعیت مالی مناسب و پدر و مادری تحصیل کرده و تک فرزندشان نشان میدهد که دچار روزمرگی شده و اختلافات معمولی بینشان وجود دارد که با ورود غریبه ای آشنا دچار بحرانی عمیق می شوند طوریکه تا آستانه فروپاشی خانواده پیش می رود.زن هنرمند است و مرد با اینکه تحصیلکرده رشته حقوق است ولی شغلی آزاد با درآمدی مناسب دارد.وضعیت پسر نیز خوب است او معلم خصوصی دارد ، کلاس موسیقی می رود و . . .
به نظر من نمایشنامه عدالت را در مورد مرد خانواده رعایت نمی کند و طوری پیش می رود که می خواهد نشان دهد مرد خانواده مسبب و مقصر اختلافات خانوادگی و از هم پاشیدگی آن است و زن را دارای قریحه هنری که مرد و ازدواج آنرا سرکوب کرده اند نشان می دهد.سوالاتی به ذهن می رسد که پاسخ روشنی در نمایشنامه برای آنها وجود ندارد : 1-چرا زن هنرمند با این مرد ازدواج کرده است؟ 2-چرا بعد از ازدواج کارهای هنری خود را جدی تر پیگیری نکرده تا الان دچار سرخوردگی
... دیدن ادامه ››
شود؟ (اینکه دیگر نمی نویسد ، نقاشی نمی کند و . . .) 3-آیا نمایش در پی القای این مساله است ازدواج مانع پیشرفت یک هنرمند می شود؟ (در این نمایش دو فرد مجرد یکی زن و دیگری مرد وجود دارد که هر دو تقریبا بسیار مثبت و عاری از مشکل نشان داده می شوند و جالب اینکه اینها سعی در حل مشکلات این خانواده دارند بدون اینکه هیچکدام تجربه زندگی مشترک را داشته باشند!) 4- چرا زن خانواده از طرف دیگر اعضای خانواده درک نمی شود؟آیا خود وی تلاشی در جهت رفع مشکل کرده است؟آیا سعی کرده خود را به دیگر اعضای خانواده به قدری نزدیک کند که دیگران نیز وی را درک کنند؟(در قسمتی از نمایش مرد درخواست غذایی را می کند که زن به شدت از آن متنفر است و هیچ تلاشی برای برآورده کردن خواسته شوهر نمی کند.) آیا جز این است که انسانها بخصوص زن و شوهر می بایست به سلائق یکدیگر احترام بگذارند؟ پس چرا زن به خواسته شوهر اعتنایی نکرد؟ و در نهایت نیز زن خانه را به نشانه اعتراض ترک می کند بدون اینکه تلاشی در خور توجه برای بقای آن انجام دهد.(آیا فقط تمیز کردن خانه و روزی چند بار زنگ زدن به فرزند کافیست؟)
بدرود