من که دیروز جهت فرار از شلوغی خیابان و گرما و همین طور دیگه جایی نبودن برای رفتن، رفتم و این فیلم افتضاح رو دیدم...
فیلمی بود که آدم رو به فکر فرو می برد...البته فقط به این فکر که مگه میشه یه فیلم اینقدر بد باشه...
به نظر من زیادی غیرخطی بود...مفهوم غیرخطی ،بی مفهوم شده بود...
معلوم نبود که پدر یلدا چه شغلی داره...اونی که در محل کارش دیدیم یه کارگر ساده بود که با ماشین اصلاً سنخیت نداشت ( به قول آقای ایمانی )
روابط اصلاً تعریف نشده بود... یعنی هیچ کس با ارتباطی که با بقیه داره توی نقشش جا نیفتاده بود...اصلاً نمی شد باور کنی که یلدا دختر اون مادره...
کاش یه کم در انتخاب بازیگران دقت می شد...
پایان فیلم که افتضاح بود...از یه جنبه شبیه فیلم های هیولایی هالیوودی بود که آخرش بعد از کشتن هیولا یه دفعه می بینیم یه نوزاد هیولای دیگه داره نفس
... دیدن ادامه ››
می کشه.. :)))
از جنبه ی دیگه می خواد بگه تماشاچیان گرامی نگران نباشید ...یلدا تنها نمی مونه... داود می ره پیشش...کاش واقعاً اون جنازه داود بود...
پلیس هم که بی خیال شده بود که صاحب کارخونه و صرافی خودشون مشکلشون رو با هم حل کنن...برای دوری از کلشه ی دستگیری دزدها توسط پلیس جدیداً مد شده که آدم بدها خودشون از هم انتقام میگیرین و تقاص کارهاشونو بوسیله ی خودشون می دن...
کاش گرما و شلوغی و ترافیک رو تحمل می کردم ...