باید بگم باید این کار رو چندین بار دید و بعد نقد کرد. من واقعا مطمئن نیستم مفهوم رو لابه لای دیالوگ های تاثیرگذار فیلم فهمیده باشم. البته نقد ها کمکم کرد. دو نکته برام جالب بود. یکی اینکه چرا سرهنگ هی به خودش آب می پاشید. نکته دوم تسبیج کوچک سرهنگ پاره نشد. و در پرده دیگه سیندرلا اون رو به پاش بست و رفت. نظر دوستان رو می خواستم تو این موارد بدونم. در ضمن اون ایده تسبیح و دردگیر و کالسکه و کفش ها واقعا عالی بود. شاید بتونم این نمایش نامه رو با کارهای دیوید لیتچ تو سینما مقایسه کنم که پراز کنایه های پر رمزو رازه.