این نمایش تشکیل شده از سه مونولوگ است که هر یک به ترتیب توسط پدر، دختر و پسر اجرا می شود و در هر یک از این بخش ها ما با سرگذشت یک خانواده ی از هم پاشیده و ذهنیت هر یک از شخصیت ها آشنا می شویم. متن با چاشنیِ طنز همراه است که در آخرین مونولوگ به اوج خود می رسد. بازی ها خوب و روان و آشنا بودند و فقط سن و سال مد نظر کارگردان برای نقش پدر با توجه به سن کم مازیار سیدی، علی رغم گریم در نیامده است و این کمی سر و شکل کار را از یک کار حرفه ای دور می کند. متن کار اثری است نه فقط امروزی که جوانانه و اگر بخواهم بهتر بگم دهه شصتی. طراحی صحنه حد اقلی ولی مناسب است. اما یک اشکال بزرگ در سالن وجود دارد و آن هم ستونی در میانه ی سالن است که دیدن صحنه را برای تماشاچی دشوار و آزار دهنده می کند و واقعا باعث تاسف است که هنرمندان و مخاطبان باید در چنین مکان نامناسبی به هم برسند. در کل نمایشِ دلچسبی بود که هیچ ابهامی در ذهنم باقی نگذاشت و با کلی طنز و خرده روایت هایش و اجرای خوبش من را راضی کرد. البته اخطار می دهم که نباید انتظار فوق العاده ای هم داشته باشید ولی بعید هم می دانم کسی چندان ناراضی پا از سالن بیرون بگذارد.