چند شب پیش به تماشای این نمایش نشستیم.
پیش از شروع بگم که در حدود یک ماه پیش در جمعی از دوستان گفتم واقعا جای نمایشی با مضمون جدال آغا محمدخان
... دیدن ادامه ››
قاجار و لطفعلیخان زند چقدر خالیه. وقتی با نمایش الف غین میم مواجه شدم گفتم کاش چیز دیگهای از خدا میخواستم!
تاریخ ایران عجیبه دوستان. تاریخی سراسر رشادت، حسرت، خیانت، غرور و اشکه. این برهه تاریخی که در این نمایش بهش پرداخته شده، تمام اینها رو در برمیگیره. بزرگمردی که مغلوب به اختهای شد. آخ از لطفعلیخان... آخ از لطفعلیخانها...
موضوع کار همونطور که تا الان متوجه شدین، برای من جذاب اومد و چیزی بود که به زعم من باید بیش از اینها گفته و شنیده بشه.
نمایش با یک سری مونولوگ توسط افرادی در اطراف جنازه آغا محمدخان شروع میشه. از همینجا میشه حدس زد که احتمالا قراره کار با فرمی دایرهای ببینیم که حدس درستیه. این از ایدههای خوب کار بود. در این مونولوگها عمدتا به شخصیتپردازی کاراکتر آغا محمدخان پرداخته میشه. این بخش از کار از این حیث حائز اهمیته که اون مخاطبی که اطلاعات عمومی کمتری از زندگی این خواجه تاجدار داره رو هم همراه میکنه. گرچه این مسئله به دلیل متن تقریبا ثقیل و ریتم تند مونولوگها، چندان در همراهی تمامی مخاطبان هم موفق نبوده.
بازیها اکثرا خوب بود. بهترین بازی رو از بازیگر کاراکتر آغا محمدخان شاهد بودیم. اون خمودگی و اختگی و قساوت قلب رو هرچه کاملتر به مخاطبش نشون میده. بازیگر لطفعلیخان اما چندان رضایتبخش نبود. مخاطب اون آزادمردی و دلاوری که از شخصی مثل "لطفعلیخان زند" شاهده، در این بازی نمیبینه. صرفا شخصی سرخورده و کمی مستاصل رو شاهد هستیم که به اسارت دراومده.
این که روایت این بخش از تاریخ با فرمی غیرخطی و در فضایی مدرن و سورئال ساخته شده، یک عیب و یک مزیت داره. مزیتش اینه که مخاطب رو محدود به اون ماجرای خاص نمیکنه. نمایش با این کار، مخاطب رو از فضای اون برهه درمیاره و مواجهش میکنه با تمام آغا محمدخانها، لطفعلیخانها، کرمانها و شیرازهای امروز و دیروز و همیشه. اصلا میشه به این شخصیتها به چشم کاراکترهایی تخیلی نگاه کرد و نه شخصیتهای واقعی تاریخ. این از خلاقیتهای اجرا بود و قابل احترامه.
همونطور که گفتم، همین حسن و مزیت در ژانر و فرم و فضا، ایرادی رو هم با خودش به همراه داره. ببینید ما امروزه انواع و اقسام برداشتها و دیدگاهها و سبکها در اجراهای نمایشنامههای مکبث، هملت، مدهآ و... داریم. یکی یه کار مدرن میکنه، یکی با مراسمات آیینی تلفیق میکنه، یکی پارودی میسازه، یکی نمایش در نمایش میسازه و این دست موارد. دلیلش اینه که ما پیش از این هزاران هملت و مکبث و مدهآ دیدیم و اگه کسی بخواد باز این نمایش رو روی صحنه بیاره باید حرف تازه داشته باشه؛ چه در فرم و چه در محتوا. در این حالت این شکل جدید اجرا پسندیده و تحسینبرانگیز میشه. ولی ما مگه چندتا نمایش از جدال آغا محمدخان و لطفعلیخان در تاریخ نمایشمون دیدیم که الان از روی نمایش رئال تاریخی skip کنیم روی نمایش سورئال از این کار؟ این مسئله برای موقعیه که مخاطب تئاتر به شناخت کافی از "آغا محمدخان بر صحنه نمایش" رسیده باشه. شاید در این حالت اجراهای سورئال پختهتری رو هم شاهد باشیم اتفاقا. با تمام اینها، جسارت کارگردان کار در اجرای نمایش با چنین فرمی قابل تحسینه.
یکی از مواردی که بسیار جذاب بود و جای تحسین داشت، نورپردازی کار بود. نورپردازی همهجا به شکل درستی استفاده شده بود. مخصوصا که ایده استفاده از اون نور شدید سفید که باعث اذیت شدن "چشم"های مخاطب میشه، دقیقا در لحظههایی که "چشم"ها داره توسط جلاد درمیاد، ایده نوآورانهای بود. نمایش وقتی داره از "درد" میگه، بخشی از اون درد رو داره میاره جلوی چشم مخاطب. میگه اگه میخوای بدونی اون لحظه چه حسی داره توسط کاراکتر تجربه میشه، بخشی از اون رو هم باید خودت بچشی. سر تعظیم فرود میارم در برابر این ایده.
متن نمایش یکی به نعل میزد و یکی به میخ. متن بین لحن ثقیل تاریخی و لحن محاوره امروزی سرگردون بود. احتمالا این موضوع هم از عوارض اون برداشت مدرن از رویداد تاریخیه که عرض کردم شاید با تجربه اجراهای رئال تاریخی، باید به پختگی بیشتری میرسید. البته شکی نیست که نوشتن چنین نمایشنامهای هم کار سادهای نیست و احسنت بر نویسنده کار.
برخی رویدادهای تاریخی این روایت نظیر ماجرای اخته شدن آغامحمدخان، با چیزی که من قبلا در کتابها خونده بودم تفاوت داشت. نمیگم اشتباه بود. ممکنه اطلاعات مراجع من درست نبوده. اما صحت اون ماجرا برای من کمی شک و شبهه داره.
انتخاب موسیقی انتخاب چندان خوبی نبود. فکر میکنم اگه به جاش از ترکیب سازهای کوبهای و ایرانی استفاده میشد به همراه صدای سوز و ناله یک نفر در طول اجرا، شاید ایده بهتری بود و کار قشنگتر درمیومد. البته من که سررشتهای از موسیقی ندارم و ممکنه دچار اشتباه شده باشم.
در کل الف غین میم نمایشی محترم، جسور، قوی و درسته و قطعا دیدنش با ندیدنش تفاوت خواهد کرد. همینی که بعد از چند روز هنوز بخش زیادی از ذهن من رو درگیر خودش کرده، برای من مخاطب کافیه و نمایش با تمام کم و کاستها، بالاخره کار خودش رو کرده. خیلی خیلی ممنونم از تمامی عوامل کار.