بامداد امروز
که شرق و غرب تهران دریده خو شده بود
یعنی
جانِ من، درکجا بودی؟ هراس بر جانِ تو و جانانِ تو اُفتد؛ بِدان من مُرده ام!
هیچ کس هیچ کس است
اما
تو همه کسی!
تو همه کسِ هیچ کسی!
...
دنیا نیرزد یکدم ، گر دَمِ تو پاک نگرداندش!
یار شکر ریز من ، شهد بپاش و بچرخ!
یاد بیاور چرا؟
دستنویست، چه شد؟
چاپ کُنَش عشق من! ای عَشَقِ جان من!
دل نگرانِ توام! آن اثرت را گُذار
قبلِ غروبِ تنم ، پیشتر از رفتنم! باد به غبغب کنم، که عاشق و هیچ کسِ این زنم!
دب