در شب افتتاحیه به تماشای نمایش ستوان اینیشمور نشستم و این کار رو کار "قابل قبول"ی یافتم. همچنین شانس این رو داشتم که مجددا دو دوست عزیزم، پویا انصاری و عاطفه کوشکی را روی صحنه ببینم که تماشای مجدد بازیشون و گپ باهاشون بعد از اجرا برای من تجربه لذت بخشی بود.
نمره من به این کار 3 از 5 ستاره که است در صورت بهبود برخی از بخشهای آن میتواند افزایش هم پیدا کند.
نکتهای که میخواهم اول این نوشته عرض کنم این است که خیلی با این بازخورد مواجه شدم که "من این اجرا را با بازی نوید محمدزاده و هوتن شکیبا دیدم، این دیگه چی بود؟". به نظرم مقایسه اجرای دوباره یک نمایشنامه پرتکرار مثل ستوان اینیشمور از مارتین مک دونا، با اجرایی از آن که مثلا در سال 1394 با اجرای نامهای بزرگی مثل نوید محمدزاده و هوتن شکیبا در ونیویی مثل سالن استاد ناظرزاده کرمانی در تماشاخانه ایرانشهر اجرا شده است با اجرایی از این کار که توسط بازیگرانی جوان و توانا در خانه هنر دیوار اجرا شده است به نوعی فرار از نقد عادلانه و نوعی فاخر نمایی با نگاه به گذشته است. انگار ما پشت این موضوع که روزی اجرای خیلی خوبی از این متن دیدهایم پنهان شویم تا از نقد عادلانه و جزئی این اثر فرار کنیم. مثالی برای شما میزنم. در سال 1378، در سالن اصلی تئاتر شهر، نمایشنامه ریچارد سوم از ویلیام شکسپیر با این کست که اینجا قرار میدهم اجرا شد:
"سعید پورصمیمی، سعید جم، محمود فتح الهی، سهراب سلیمی، فاطمه معتمد آریا، فریده صابری، اصغر ضرابی، هومن لایق، علی دهکردی، امیرحسین آهنین جان، شهرام عبدلی، مسعود حجازیفر، امیرحسین صدیق، نیما بانکی، جمشید لایق، رضا عظیمی، محمدرضا جوزی، کیکاوس یاکیده، فرزانه ارسطو، مجید بهرامی، مانی نوری، کامبیز شبانکاره، محمدحسین مجدزاده، وحید رهبانی، فرخ نعمتی، ساسان پارسی، امیر عباسی، بابک بیات، حسن خاکپور، جمال عبدالهی، احسان عبدی فر، پدارم تنعمی،
... دیدن ادامه ››
مهرداد امین زارع، ساسان پارسی، معصومه جودت، نیما دهقان، جمال عبداللهی، بهرام کلانکی، حسین میرصادقی"
با نگاه به این کست وزین، احتمالا اگر فردی جسارت کند و دوباره ریچارد سوم را در هر جایی اجرا کند، یک مخاطب تئاتر به نسبت مسن باید به خودش اجازه بدهد کارشان را با کاری که 25 سال قبل اجرا شده است مقایسه کند. دیدگاه من این است که مثل اتفاقی که برای کنتراست و آرت از یک متن و در زمان کوتاهی افتاد، مقایسه وقتی که دو اثر در یک عصر و دوره هنری ساخته شده اند جایز است اما اینکه بخواهیم جهت کوبیدن اثری از نوید محمدزاده و هوتن شکیبا وام بگیریم خیلی عادلانه به نظر نمیرسد. به قول هراکلیتوس: "نمیتوان در یک رودخانه دو بار پا گذاشت، چرا که هنگامی که برای بار دوم از آن عبور میکنیم، دیگر نه آن رودخانه رودخانه قبلی است و نه تو آن آدم قبلی."
میدانم خاطرات خوبی از تئاتر در دهه 90 دارید، اتفاقا من هم دارم، دلم هم برایشان تنگ شده است، فیلم تئاتر این اجرا با بازی این دو ستاره و کارگردانی حسن معجونی را هم دیدهام اما مقایسه را غیرمنطقی میدانم وقتی بخواهیم با یک نسل قبل تر مقایسه کنیم.
اما برسیم به خود اجرا.
من اصولا نوشتار مارتین مک دونا را دوست دارم و یکی از علل اصلی آن هم نوع برخورد ابزورد مک دونا با مقولهی خشونت است. در این اجرا نیز به نظر تلفیق کمدی و ابزوردیسم با مقولههایی مثل کشتن، تکه تکه کردن و سایر موارد اینچنینی در سطح "قابل قبول"ی انجام گرفته بود.
اگر بخواهم چند مشکلی که با اجرا داشتم را بیان کنم، به نظرم گریم نقش پدر پاتریک موضوعی هست که نیاز به رسیدگی جدی دارد و اینکه پویای عزیز در این نقش پدر یک انسان بالغ است اما اثری از پیری بر چهره یا موهایش نیست موضوعی است که باورپذیری نقش او که به خوبی ایفا میشود را برای من کاهش میدهد. امیدوارم این موضوع که به راحتی قابل حل است باعث بهبود تجربه تماشاگران و خودم در اجراهای آینده شود.
مشکل دیگری که با اجرا داشتم این است که شاید بتوان گفت تقریبا همه نقشها از اول به حد پختگی مورد نظر کارگردان برای این اجرا رسیده باشند اما برای من شخصیت پاتریک تقریبا تا نیمه اجرا طول میکشد که باورپذیر تر شود و از حالت یک تیپ به یک شخصیت برسد. برای من او در نیمه اول اجرا، مقدار قابل توجهی تصنعی مینماید. همین موضوع در مورد طنز اجرا هم وجود دارد و با گذر زمان بهتر میشود. در مورد این طنز نکته مثبتی که به ذهنم میرسد این است که ستوان اینیشمور در خانه هنر دیوار رویکردی را پیش گرفته است که برای من لذت بخش بود و آن هم ایجاد موقعیتهای کمدی فیزیکی متوالی است که این نوع طنز واقعا برای من لذت بخش و خنده دار بود.
به طور کلی طنز و ابزودیسم اجرا برای من در نقطهای که یکی از جدایی طلبان میگوید: "ما برنامه ریزی کرده بودیم که عصبانی باشیم" به اوج خودش میرسد.
به نظرم در وفاداری روح کار به روح مورد نظر مارتین مک دونا که در چند کلید واژهی کمدی سیاه، کاراکترهای ابزورد، ابزوردیته خشونت، بی نتیجه بودن درگیریها، بی اعتنایی به مرگ و تار کردن مرز بین خوب و بد، ستوان اینیشمور هستی حسینی عملکرد "قابل قبول"ی دارد.
به طور کلی من از بازی بازیگران با توجه به تجربه آنها راضی بودم ولی باور دارم کار کاملا جای بهتر شدن در شبهای آتی را با انجام تنظیمات و تغییراتی توسط کارگردان دارد.