چند کلامی در باب نمایش خالی ،هرچند پراکنده و غیر منسجم !
تحشیه : این نوشتار به هیچ عنوان آلوده به مناسبات دوستی ،رفاقت،و تعارفات معمول این روزهای تاتر کشور نیست .
و تنها بخشی از مواجهه من به عنوان مخاطب با نمایش خالی است ،که خوشبختانه به اجرابودگی هم تا حد زیادی نزدیک شده است .
یک : اجرای خالی به نویسندگی کهبد تاراج و کارگردانی مجید رحمتی به هیچ عنوان یک نمایش مذهبی با تصویر و تفسیر معمول از این نوع اجراها نیست ،بلکه اجراییست در باب سنت نمایش ایرانی که چارپایه خوانی هم از مشتقات
... دیدن ادامه ››
آن است .
دو:این اجرا به هیچ عنوان در پی بازتولید مناسبات سیاسی قدرت در زمینه ایدئولوژی دینی و حکومتی نیست ،بلکه پا بر روی شانه های سنت های نمایش ایرانی میگذارد و در یک وضعیت مجیکال و تاتریکال ما را با قصه ای ساده ،عمیق ،در تهران قدیم و شخصی به نام احمد دلجو که ظاهرا چارپایه خوانی است ،که در سال ۷۹ فوت کرده آشنا میکند ،و از دل همین قصه که اتفاقن تا حدی نیز مستند گونگی دارد جهان خیال انگیز و فریبنده خود را بنا میکند و در عین خودبسندگی باز تعریف میکند . اجرایی که در همان شروع در یک صحنه خالی با یک رویداد قلاب خود را به ذهن مخاطب می اندازد و هنرمندانه و با وسواس ادامه میدهد .
سه:خالی اجرایی است در باب هنر متعهد ،هنر متعهدی که این بار نه در وضعیت چپ روشنفکری دهه چهل بلکه تعهد یک کهنه کار ،کاربلد نمایش ایرانی به سنت های اجرایی که هر آن احتمال فراموشی دارند ،تعهد مجید رحمتی که یکی از ابژگان تماشایی دهه هشتاد تا به امروز است ،در کنار نام هایی چون حسین کیانی ،پاکدل ،طهمورث ،و تا حدی جمالی
چهارم : خالی درست و به اندازه است با بازی هایی که در راستای فرم اجراست بدون هیچ اضافه کاری
مهرداد ضیایی که خب استاد و اظهر من الشمس است ،بگذریم ..
لبخند بدیعی و ارسطو خوش رزم هم چقدر به اندازه بدون اصرار بر خودنمایی ...بازی نکردن رو بازی میکنند
مازیار مهرگان جدیست!!!!
پنجم :خالی اجرایی است طراحی شده ،که عامدانه هوشمند است ،نور کم دائمی و مهندسی وهم انگیز صدا
خالی استیمنت نمیدهد و در تلاش برای بازتولید جعلی سوی های رهایی بخش نیست
بلکه در پی شکل دادن به مواجهه است .
صادق است و بی ادا
خالی رو ببینید