دلم برای چنین نمایشی تنگ شده بود. نمایشی که توان به جوش آوردن خونت را داشته باشد. نمایشی که تماشاگر توان حرف زدن نداشته باشد و سکوت به سالن تحمیل شود. نمایشی که صدای دست زدنت تا چند ردیف بپیچد. نمایشی که کارگردانش وسواسی دارد که قطعه ای از جزییات اجرایش را رها نکرده. آروند دشت آرای کارگردانی که هنوز طعم متفاوت تن تن او یادم هست، این بار در فضایی متفاوت. این تجربه گری آن هم در چنین سطحی. بازی کاظم سیاحی و ستاره پسیانی، گویی روی پرده بودند کاش به صحنه نزدیک تر بودم. درخشان درخشان
اما موضوع نمایش هم همخوان با امروز ماست؛ علیه تندروی و بیماری های برخواسته از عقاید. حتی دوست داشتن صادقانه هم نمیتواند آنکه خود در بند است و دیگران را در بند میخواهد نجات دهد. ریش آبی نمایشی داستان گو است در ستایش مقابله با جهل و خود خدا پنداری و در ستایش آزادی و آزادی خواهی