چاپلین صدای نفیر نفسهای خسته ایست که از برزخ ذهن مهران رنج بر تا سر انگشت هایش روی کاغذ می دود تا دست در گلوی بی تفاوتی آستیم افکار های روان نژند را در پرتره ای فرای انتظار و خواسته های بعضی اشخاص به تصویر بکشد .
با نقل قولی از رنه ولک شروع می کنم ، تکامل اندیشه ها مبتنی بر منطقی درونی یا تضاد باطنی مفاهیم است اندیشه ای را به سهولت می توان به افراطی ترین وجه ممکن در آورد و یا آن را به ضدش تبدیل کرد اما مهران رنج بر در حال بافتن یک فرش قیمتیست
فرشی که رج به رج تصویر هاییست که ایدئولوژی های غلط را با زبان فلسفه به نقد می کشد ، نمایش چاپلین بر خلاف چه اینبار آمیختگی روانشناسی با فلسفه است و نقدی بر آسیب هایی که سیاست به جان افکار انسان ها می اندازد ، مهران رنج بر از رینگ بکس این بار در فضای خاکستری جنس مبارزه ی شخصیت پرتره هایش را هوشمندانه تغییر می دهد ، دست شخصیت هایش را می گیرد و آنها را به برزخ می برد ،برزخی که شخصیت هایش نمی خواهند از آنجا بیرون بیایند ، نمایش در روایت پیروز است اما نیاز به آگاهی عمیق فلسفی و سیاسی دارد برای تماشا و همین خود حرکت بر روی لبه ی تیغ است ، شخصیت ها در نزاع هستند تا در انتها به یک جمله برسند ، جمله ای که چاپلین با بغض روی صندلی به هیتلر می گوید: کاری که سینمای صدا دار با من کرد استالین توی سیبری با تو نکرد ! ساختار روایت اثر گاهی لاینر است ،گاهی می خواهد کانفیگوراتیو باشد تا در جهانی ابزورد حرف هایش را مثل یک شعر به جان مخاطب بنشاند و این نشانه ی هوش بالای نویسنده است . نمایش از نظر فرم و ساختار اجرا در خدمت جهان اجرا حرکت می کند ، چاپلین قدم های قوی تری از چه بر میدارد ، چرا که در چاپلین رابطه ها بزرگ تر و عمیق تر می شود انگار رینگ بُکس مهران رنج بر به یک زمین بزرگ تر برای مبارزه تبدیل می شود، رابطه ی چاپلین با مادرش و مادرش با چاپلین ،چاپلین بامعشوقه اش و همچنین هیتلر ، زنان نمایش مهران رنج بر از شخصیت های برجسته اش چیزی کم ندارند . و این خود یکی از نقطه های عطف نمایش بود ، بازی سونیا سرلک و چلنجش با شخصت چاپلین که بسیار
... دیدن ادامه ››
ساختار شکنانه و دور از انتظار مهران رنج بر او را روی صحنه می آورد تماشاییست ، ما به زیبایی میبینیم که کارگردان چاپلینی را روی صحنه می آورد که با آنچه در ذهن ماست تفاوت دارد ، چاپلینی که می آید تا به اندازه ی تمام سالهایی که حرف های شنیدنیش را به جان ما بنشاند ، طراحی نور رضا خضرایی بسیار تماشاییست و به خوبی به طراحی صحنه کمک می کند تا یک فضای ابزورد را برای ما ایجاد کند ، طراحی لباس بسیار ارزشمند است و رنگ هایی که در برزخ ساخته شده ایجاد ساختار شکنی میکنند ، استفاده از رنگ قرمز در فضایی که زن ها را در اوج فضای ابزورد نمایش قدرتمند نشان می دهد ، و علیرضا عبدلکریمی که جادویی و درخشان است و با نخی از جنس ابریشم نمایش چه را به چاپلین پیوند میدهد . اما ای کاش برای بهتر شنیده شدن صدای او از میکروفون استفاده میشد که این صدا بیشتر به جان آدم بنشیند و موسیقی ها و سازبندی های دیگری بود تا بار دراماتیک نمایش بیشتر به جان آدم بنشیند به خصوص در صحنه ای که گروه فرم از پایین بالا می آیند
کمبود سازها و موسیقی یکی از پاشنه آشیل های نمایش بود . بازیگر نقش هیتلر با وجود اینکه تمام تلاشش را می کند اما در اندازه ی نقش به آن بزرگی بازی نمیکند اما به اندازه ی کافی قدرتمند نیست یا شاید در شبی که من تماشاگر بودم اینگونه بود چرا که بارها باعث افتادن ریتم نمایش می شد اما بسیار توانمند به نظر می آید . بازیگر خانوم آبان زارعی بسیار توانا بازی می کرد اما جاهایی صدایش به درستی تا انتها نمیرسید . بازیگران فرم را بی اندازه دوست داشتم دوست دارم برایشان با عشق بنویسم به اندازه و به جا و هماهنگ بودید . و بازیگر نقش بلوندی که نقطه عطفی بود در نمایش با بازی درخشانش ، بهزاد خلج نازنین درخشان بود و متفاوت ترین بازی او از نظر من در این نمایش بود چرا که داشت در نقش هایش به یک بازیگر یک شکل تبدیل می شد اما اینجاست که تئاتر دست رفاقتش را بر شانه ی یک آرتیست قرار می دهد پوستر و بروشور نمایش بسیار هوشمندانه و ارزشمند طراحی شده و طراحی صحنه هم بسیار با درایت در خدمت کنش کلی نمایش است . در پایان برای گروه خوب نمایش چاپلین آرزوی درخشش در ادامه ی را در این سفر ارزشمند را دارم . و امیدوارم پرتره های مهران رنج بر روزی به یک کلاس درس تبدیل شوند برای شناخت مونوگرافی در تئاتر سرزمینام .
چرا که مسیر اندیشمندانه و پر زحمتی را در پیش گرفته .
...
چاپلین را ببینید
پشیمان نمی شوید .
چرا که فلسفه هرگز انسان را به پشیمانی نمی رساند .
با مهر
کیارش رُست