من این اجرا را امشب دیدم.
قصهای از روابط بین انسانها؛
روابط با هر عنوانی که به دوش میکشند.
آدمی هست در رابطه به هر عنوانی، که برای نرفتن فقط بهانه کوچکی میخواهد.
که شاید در طول آن رابطه خواستههایش را دیکته نمیکرده تا بداند طرف مقابلش تا چه اندازه نیازهایش را بلد است، اما به وقت تصمیم برای رفتن حتی نیازش را به زبان میآورد بر خلاف میلش.
که طرف مقابل در وقت باید، میداند چه باید بگوید، یا چه کاری باید انجام دهد اما تعلل میکند،
... دیدن ادامه ››
به هر دلیلی.
که خاطرات شیرین را با هم مرور میکنند و اتفاقا هردو نقطه مشترکی را همزمان به یاد دارند.
گیاه نیاز به نور دارد اما 《من》 تصمیم میگیرم داخل خانه باشد چون دوست دارم، حتی اگر بمیرد...
《خودخواهی》
گاهی ماندن و ساختن محال است، مثل باریدن برف در تابستان؛
اما برف هم در تابستان ممکن است ببارد.
گاهی ریتم کند، نشانه ضعف قصه نیست. ریتم کند ملالآور است، خسته میکند، تکراری میشود.
ریتم نمایش "تابستان بود" میخواهد به تو نشان دهد سردی در رابطه را.
که ملالِ ماندن در عینحال تلاش برای ترمیم را.
خسته نباشید به گروه اجرایی🌹