آزادی و استبداد لازم و ملزومند
دموکراسی چیز عجیبیه…من پادشاهم…قانون منم…
همه جا بوی خون میاد…
اینجا خود جهنمه که به اسم قانون و دموکراسی هر کسی رو که خواستین کشتین…
طلوع خونین اثر دیگه ای از مسعود طیبی عزیز که خیلی حرف برای گفتن داره.
مسعود نازنین برای تو می نویسم؛ من متوجه شدم که چی گفتی و چی میخوای بگی.آفرین بهت که میدونی داری چیکار میکنی.درام تو به زیبایی شکل گرفت.مخاطبانت رو درگیر کردی.متن شکسپیر رو کمتر کسی تمیز کار میکنه اما تو نشون دادی که توانمندی.به خودت افتخار کن چون سواد و معلومات داری و آگاهی که تئاتر بستر چه چیزیه…از مانیفستت خوشم اومد.
دیالوگ ها نفوذی ان و درست ذهنت رو هدف می گیرن.بازیگران درست اند و مو به مو طبق گفته های کارگردانشون عمل میکنن.
طراحی لباس فوق العاده بود
... دیدن ادامه ››
و گریم ها متناسب نقش.
علی کوزه گر هم نشون داد که در طراحی نور بسیار عالی عمل کرده.
درباره دکور کار باید بگم حیف شد که میتونست بهتر از این باشه و قاب های زیبای کارگردان رو تکمیل بکنه با پر زرق و برق بودنش.دکور و صحنه حتی میتونه در فروش کار کمک کنه چون وقتی همه چیز دقیق و منظمه، دکور فضا ایجاد میکنه و قاب ها در چشم مخاطب حک میشه.
و حرف پایانی رو هم با مونولوگ پایانی باسیانوس تموم میکنم: برای هر تغییری اول از خودمون شروع کنیم…
قساوت چشمانت دموکراسی را نشانم داد؛
از آن لحظه که من گفتم : قصد رفتن دارم؛
و تو گفتی : هر جور که راحتـــــــــی عزیزم ...
برای احترام به دموکراسی چشمانت
اینبار میخواهم
به دیکتاتوری قلبت
لشکر کشی کنم
به آنجا که رسیدم
قول میدهم هیچ حرکت نظامی انجام ندهم
فقط......
پرچم سفید را بر زمین بکوبم…
خسته نباشید به کل گروه کارگردانی و تیم خوب و همه عوامل اثر طلوع خونین.