ماکه حالمان خوب است، دستمان پراز خیال شماست وقتی که او تحملی است بر غروب اجباری سرنوشت، وقتی درنگاه بشکسته ی آینه غُبار یادی از کسی نمی کند، خوب است و خوشحال از بارش نوستالژیک روزگار بر صفحه ی خیال، رو درروی صفحات مشوش عشق،خودم را ببینم یانه؟
بنشینم روبه نگاه آینه
روبه نگاه خدا