بهترین جای کلاس کنار پنجره اس نه خیلی جلو نه خیلی عقب
شونزده سالم که شد یاد گرفتم بغلش کنم
مامان همون موقع ها رفت
مامان که رفت، بابا خیلی مَرد شد ؛
دیگه گریه نکرد
سهیل هم خیلی تنها شد،
سیبیلاشم که در نمیومد
بعد امتحانا ، تابستون، نرگس اینا خونشون رو عوض کردن
سهیل وایساده بود توو راهرو سرشو تکیه داده بود به دیوار نگاه میکرد
تا اون روز
... دیدن ادامه ››
همه چیز رو برده بودن فقط چند تا جعبه مونده بود که گذاشتن پشت وانت
وانت که روشن شد نرگس گفت:مراقب خودت باش
سهیل گفت:.... باشه . بعد یه خورده که دور شد....
دیدی یه وقتایی آدم جوری گریه اش میگیره که نمیتونه نفس بکشه .
[صدای سنتور.....]
پینوشت1: به تاریخ اسفند 1393 همون موقعها که همه چی بهتر از الان بود
پینوشت2:من از هیچ کاری در عمرم عکس بر نداشتم ولی این یکی فرق داشت