این روزا مُدام بِ این فِکر میکنَم کِ از یِ جایی بِ بَعد نَبایَد چیزی گفت؛ فقط بایَد هوا شد، اکسیژِن شد، برای نفس کشیدَن ...
ابر شد، اشک شد،
... دیدن ادامه ››
برای گریه کردن ...
نور شد، نگاه شد، آواز شد، برای رقصیدن ...
بِمانَد بِ یادگار از آخرین اجرایِ دوست داشتنی تنهایی و تن هایی وطن هایی کِ بالاخره موفّق شدم بِ تماشا بنشینمو لذّت ببرم، زندگی کنم، بخندم، گریه کنم وَ ... 🥹💫🎭🙏🌻
شنبه ۱۸ / آذر / ۱۴۰۲