در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | Ali: دوش دیدم که ملایک درِ میخانه زدند گِلِ آدم بِسِرشتَند و به پیمانه زدن
S2 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 15:47:27
دوش دیدم که ملایک درِ میخانه زدند
گِلِ آدم بِسِرشتَند و به پیمانه زدند

ساکنانِ حرمِ سِتْر و عِفافِ ملکوت
با منِ راه نشین بادهٔ مستانه زدند

آسمان بارِ امانت نتوانست کشید
قرعهٔ کار به نامِ منِ دیوانه زدند

جنگِ هفتاد و دو ملت همه را عُذر بِنِه
چون ندیدند حقیقت رَهِ افسانه زدند

شُکرِ ایزد که میانِ من ... دیدن ادامه ›› و او صلح افتاد
صوفیان رقص کنان ساغرِ شکرانه زدند

آتش آن نیست که از شعلهٔ او خندد شمع
آتش آن است که در خرمن پروانه زدند

کس چو حافظ نَگُشاد از رخِ اندیشه نقاب
تا سرِ زلفِ سخن را به قلم شانه زدند.

به نظرم از حدود ۵۰۰ غزلی که حافظ سروده به غیر از بیست‌سی تاش همگی شاهکارند. با این حال فکر می‌کنم اگر از خود حافظ می‌پرسیدند ۵ تا از بهترین غزل‌هایی که سرودی‌و انتخاب کن بی برو برگرد یکیش این غزل بود. بیت پایانی غزل گواه این مدعاست.
یک شاهکار به تمام معنا، یک داستان کوتاه، یک متن روایی بی‌نقص، یک اثر عرفانی بی بدیل.
حالی به حافظ دست داده شگفت انگیز، از خود بی‌خود شده و قلم برداشته و سر زلف سخن‌و شانه زده و خلق کرده .‌‌.
به نظرم بیت اخرو پس از سرودن باقی غزل و خواندن چند باره‌ی آن و حظ وافری که برده، سروده . خودش هم شگفت زده شده از آنچه سروده و با خود گفته :
کس چو حافظ نَگُشاد از رخِ اندیشه نقاب
تا سرِ زلفِ سخن را به قلم شانه زدند.
محمد فروزنده، میثم محمدی، stanco و امیر مسعود این را خواندند
امیرمسعود فدائی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید