کاتارسیس.
وای نمیدونم از کجا شروع کنم :))) من زیاد برام پیش اومده اجرایی برم که خیلی ذهنیت خوبی نسبت بهش داشتهم و فکر میکردهم قراره با چیز شاهکاری مواجه شم و خورده تو ذوقم بعد از دیدن اجرا. این نمایش دقیقا برعکس بود =))) یعنی من انتظار خاصّی نداشتم، چند دقیقۀ اوّل هم اینجوری بودم که وای، شبیه این نمایشاست که توی کلیساها اجرا میکنن حتما. کات. آخر اجرا در حالی که از اوّل تا آخر رورانس روی پنجۀ پام ایستاده بودم که بهتر ببینم با تمام وجود دست میزدم.
من تا حالا هیچ اجرای کاملی از نمایشنامههای کلاسیک ندیده بودم. ولی همون بریدهبریدهها یا اقتباسا یا نمایشنامهخوانیهایی که دیده بودم انقدر نچسب و اغراقآمیز و دور از واقعیت بودن که پسم میزدن همیشه. بعد از دیدن این اجرا تازه برای اوّلین بار طعم شیرین تئاتر و تراژدی کلاسیک رو چشیدم و حظ بردم.
چه کارگردانی درستی. واقعا خسته نباشید میگم به بیاینا محمودی عزیز. ریتم. چه ریتم فوقالعادهای. من باورم نمیشه که نفهمیدم یک ساعت و چهل دقیقه چجوری گذشت. خیلی هنر میخواد این متنو اجرا کنی، که بازیهای یه کم متفاوت و یه کوچولو اگزجره میطلبه، ولی اون مرزو پیدا کنی و روش بمونی. واقعا خسته نباشید به همه بازیگرا، مخصوصا اروین گالستیان که من عشق کردم از دیدنش روی صحنه. چه موسیقی درستی. چه فرمایی خدایا. چه طرّاحی صحنهای. باورم نمیشه ولی تعداد دفعاتی که مو به تنم راست شد حین اجرا از دستم در رفت.
و یک چیزی که واقعا نمیتونم بهش اشاره نکنم چون گیر همیشگیمه، ترجمهست. من این همه تئاتر
... دیدن ادامه ››
دیدهم، اونایی که ترجمه بود متنشون که ۹۹ درصدشون افتضاح بود ترجمهشون و بازیگرها هم بهترش که نکرده بودن هیچ، بدتر کرده بودن. یه سری پدیدۀ دیگه هم دیدهم که متن اصلا از اساس فارسی نوشته شده، نویسنده ایرانی فارسیزبان نوشتهتش، و باز شبیه ترجمۀ افتضاح از یه متن خارجیه. بازیگرها هم باز قوز بالا قوز. ترجمۀ این متن بینظیر بود. خانم محمودی واقعا چیکار کردی؟ :)) عالی آقا عالی. چه ساختارهای فارسی درستی. بعد راستش من قبل دیدن اجرا یکی از نگرانیهام این بود که چون بازیگرها ارمنی هستن لهجه داشته باشن و اینا، حقیقتا هیچوقت دوست ارمنی نداشتهم و کلّا خیلی ایدهای راجع به ارامنۀ ایران ندارم. و گس وات؟ امشب شاهد تعدادی از فارسیترین و بهترین و خوشبیانترین بازیهای زندگیم بودم :))) درد و بلاتون بخوره تو سر این همه بازیگری که ادّعاشون آسمونو پاره کرده. باورم نمیشد لحنا انقدررر درسته همه.
علاوه بر همۀ اینها، خیلی خوشحالم که این اجرا رو از یک گروه ارمنی دیدم. چون یه چیزی اونجا بود که در غیر این صورت هیچوقت رخ نمیداد. منی که تا حالا کلیسا نرفتهم و کتاب مقدّس نخوندهم و اون فضا رو تجربه نکردهم هرچقدر هم تلاش کنم روح درستی که توی این اجرا جاری بود رو نمیتونم زنده کنم.
یه انتقاد خیلی کوچولو هم دارم که اونم توی بخش صدا و قطع و وصل شدنش بود. کاش یه کم ملایمتر این اتّفاق میافتاد. ولی متوجّهم که امکانات سالن هم محدود بود و با همین امکانات کم این اجرای عالی رو دیدیم.
من رورانس خیلی برام مهمّه. اجراهایی که توی رورانس بازیگرا دمقن و انگار فقط زودتر میخوان فرار کنن واقعا اذیتم میکنه. تو که یه ساعت نقش بازی کردی، دو دقیقه هم روش :)) رورانس این اجرا به قدری خوب بود و همه از ته دل حالشون خوب بود که به جونم چسبید قشنگ.
اینم به طور خاص بگم: صحنۀ آخر شهربانو و صحنۀ آخر راهب جوان و دریا واقعا به پروازم درآورد. خسته نباشین. خیلی خیلی خسته نباشین. ممنونم واقعا.
մեծ աշխատանք
շնորհակալություն
کاتارسیس