در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | مریم تاواتاو: من از آن‌هایی نبودم که تنهایی‌غذا‌خوردن از گلویم پایین برود. همیشه دلم
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 14:58:07
من از آن‌هایی نبودم که تنهایی‌غذا‌خوردن از گلویم پایین برود. همیشه دلم یک گله دوست و رفیق می‌خواست؛ یک عالمه آشنا که بشود باهاشان حرف زد. دلم می‌خواست دور و برم شلوغ باشد از آدم‌های حسابی. خیلی هم زور زدم که بشود اما شاید آدم‌ها به آرزوهایشان می‌بازند؛ آرزو می‌شود پاشنه آشیلِ آدمیزاد. همان‌جا که فکر می‌کنی چون آرزوی داشتنِ کسانی را کرده‌ای، دیگر باید هر طور شده نگهشان داری. همین می‌شود که هیچ‌‌حرفی نمی‌زنی در وقتی که باید بگویی: «جناب دوست! سرکار رفیق! آشنای نزدیک! از دستت ناراحتم». من که اگر باشم حتما آن لبخندِ گشاد را هم روی صورتم پهن می‌کنم, طوری که چال‌های لپم هم معلوم شود؛ طوری‌که طرف بگوید: «وقتی می‌خندی، با این چالِ لپ قشنگتری.» اما او نمی‌داند درست در همان‌لحظه، دلم می‌خواهد رابطه‌ی خودم را با او، توی همان چالِ لپ، دفن کنم.

من از آن‌هایی بودم که بوی آدمیزاد، دیوانه‌ام می‌کرد دلم می‌خواست با آدم حرف بزنم، بخندم، از درد و لذت بگویم .اما آدم از آرزوهایش می‌خورد. از من بپرسی می‌گویم آدم اول آرزو می‌سازد، بعد اگر خیلی خوش‌شانس باشد، به بخشی از آن می‌رسد و درد همین‌جاست که آرزوها نصفه و نیمه برآورده می‌شوند. قسمت‌های برآورده‌شده هم جای خالی بقیه را پر نمی‌کنند. برای ما که «آدم» آرزو کرده بودیم، نصفه و نیمه‌شان به کجایمان می‌آید؟! رفیق نیمه‌راه، دوستِ نصفه‌و‌نیمه، آشنایی که از غریبه هم به ما دورتر است... آدم با نصفه‌ی آدمیزاد چه‌طور حرف بزند؟! با کسی که تو را نصفه‌و‌نیمه می‌خواهد چه بگوید، چه بشنود جز ایراد از راهی‌که می‌روی، حرفی که می‌زنی، لباسی که نمی‌خری، متنی که نمی‌نویسی، آهنگی که گوش می‌کنی. این‌ها همان آرزوهای نصف و نیمه برآورده شده‌اند که یعنی تو کسی را داری و نداری. همین‌جاست که می‌فهمی گاهی موهبت در نداشتنِ کسی است که حضورش نمک‌شده به زخم ... دیدن ادامه ›› روحت...

و برای من، جای خالیِ هیچ چیز و هیچ کسی با دیگری پر نمی شود. برای همین هم رفتنِ آدم‌ها، از دست‌دادنِ دوستی‌ها، غریبه‌شدنِ نگاه‌ها و کلام‌ها می‌شود یک رنجِ مستمر که قاره به قاره با من می‌آید، دست به گلویم می‌اندازد و رهایم نمی‌کند. حیرت، آن‌جا که هنوز هم آرزو می‌کنم آدمیزادی بیاید، دستِ آرزوهای نصفه نیمه‌ی قبلی را از گلویم باز کند ‌تا نفس بکشم ...نفس بکشم ...

نویسنده متن : مریم تاواتاو
👌👌🌹🌹
۱۱ مرداد ۱۴۰۲
درود....بسیار متن جالبی بود ، همراه با غنای ادبی و ذوق سرشار از صمیمیت بین انسان ها . پایدار باشید . 👏
۱۲ مرداد ۱۴۰۲
مرتضی کلانی
درود....بسیار متن جالبی بود ، همراه با غنای ادبی و ذوق سرشار از صمیمیت بین انسان ها . پایدار باشید . 👏
درود فراوان . سپاسگزارم از لطف شما
۱۳ مرداد ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید