چیزی که در ابتدا جلب توجه می کند طراحی صحنه به سبک کوبیسم است . جایی که ساختار اهمیت دارد و عواطف جایی ندارند . یک فضای خشک و بی روح شبیه
... دیدن ادامه ››
اتاق سفید شکنجه . فضایی که شکنجه روحی زن شوهری به نام های ژان و میت را به تصویر می کشد . از همان ابتدای نمایش ما متوجه نارضایتی ژان از زندگی مشترکش با میت می شویم . ژان که زنی نابیناست از بی توجهی و بی مهری میت می نالد اما میت تلاش در فریب وی دارد . هیچ چیز رنگی وجود ندارد و همه چیز سفید است . فضای خانه کاملا سفید و لباس ها هم سفید یا مشکی اند . شاید این موضوع بخاطر نابینایی ژان باشد . هیچ لوازم منزلی دیده نمی شود . حتی شیر آب ، تلویزیون یا غذا میوه هم نامرئی و پنهانند. که این موضوع یادآور نام نمایش است . هیدن یا به فارسی پنهان . همه چیز در اینجا پنهان است و وجود خارجی ندارند حتی عشقی هم بین این زوج نیست . دو تلویزیون در دو سمت صحنه وجود دارند که دوربین های مداربسته خانه را نشان می دهند . تصاویری از اتاق خواب و راهرو ورودی . در این دو صفحه تلویزیون ما لوازم خانه نظیر جارو برقی ، مخلوط کن و ... را می بینیم اما در صحنه نمایش چیزی دیده نمی شود .اشیا سفیدند بی روحند . ژان دائم آن ها را می سابد و وسواس تمیزی دارد تا جایی که تلفنی به دوستش می گوید لطفا نگو خونه کثیف بود که به شعورم توهین میشه . کمی جلوتر میرویم و هنگامی که این زوج مشغول تماشای تلویزیون هستند را می بینیم. برنامه های مختلفی پخش می شوند . میت برای ژان چیزهایی را که می بیند توضیح میدهد . در این حین میت شیفته زنی در صفحه تلویزیون می شود و جذابیت چشمانش را مورد نظر قرار می دهد . در این لحظه ژان ناراحت شده و باز حس می کند میت او را دوست نداشته و دارد خیانت می کند . کمی جلوتر خیانت میت آشکار می شود او زن فاحشه ای را به خانه می آورد . ژان نابیناست اما متوجه بوی عطر یک زن در خانه می شود او مدام در طول نمایش بین حس اعتماد و حس عدم اعتماد به همسرش میت نوسان دارد . دوگانگی ای که در صحنه به خوبی دیده می شود .سیاه و سفید. میت به او دروغ می گوید که برای ژان عطر کادو خریده و این بوی آن عطر کادویی است نه بوی یک زن و قسر در می رود . در همین حین که میت و زن فاحشه در اتاقند ژان با چاقویی در دست به شکل حمله سمت اتاق خواب می رود و برمیگردد .تماشاچی گمان می کند که ژان از خیانت میت بو برده و قصد کشتنش را دارد . اما ژان برمیگردد سپس دوستانش مخفیانه وارد خانه می شوند و قصد دارند با چاقو سمت اتاق خواب بروند باز هم ما گمان می کنیم سوقصدی در کار است . اما بعد مدتی فاحشه بیرون می آید و ژان فریاد میزند سورپرایز !!! ژان تولدت مبارک ! و اینجا ما متوجه میشویم که آن چاقوی کیک تولد بوده اما پیش از این فکر میکردیم که این چاقو آلت قتل است . این دوگانگی همان دوگانگی ای است که پیش تر اشاره کردم . دوگانگی اعتماد و عدم اعتماد. ما هم در این نوسانات احساسی ژان شریکیم و شاید ما هم داریم صحنه نمایش را از نقطه نظر ژان میبینیم . میت هاج و واج مانده و ازینکه دوستان ژان زن فاحشه را در خانه دیده و متوجه خیانت او شده اند نگران است . تولد بهم میخورد و همه به نوعی از خانه می روند ژان تنها می ماند و ناراحت از این اتفاق .او نابیناست و زن فاحشه را در خانه ندیده اما متوجه است که یک اتفاق ناگواری افتاده و خبر ندارد . در همین حین زن فاحشه به خانه برمیگردد تا عطرش را بردارد . ژان متوجه حضور فردی در خانه شده و با اورژانس تماس میگیرد. فردی از طرف اورژانس می آید و ژان از او می خواهد که دوربین های مخفی را چک کرده و به او بگوید چه اتفاقی افتاده است . مرد ابتدا این کار را غیرقانونی می داند و زیر بار نمی رود اما در نهایت راضی شده اما راست مطلب را به ژان نمی گوید . خود ژان هم دائم در نوسانات احساسی است و توان شنیدن حقیقت را ندارد . در این حین میت سر می رسد و متوجه ماجرا می شود. مرد اورژانس هم برای او ماجرای دوربین ها را توضیح می دهد . سپس از خانه می رود . شاید مرد اورژانس نماد ناخوداگاه ژان باشد ناخودآگاهی که همه چیز را می داند اما خودآگاه از آن می گریزد چون تاب دانستنش را ندارد . پس از شاهد دعوای بیشتری از زن وشوهر هستیم . ژان لباسش را قبل از ورود میت عوض کرده و دیگر لباس تماما سیاه را ندارد . شاید لباس سیاهی که بر تن داشت نشانگر غم شدیدی بود که او در این سال ها به گفته خودش تحمل کرده بود اما به روی ژان نیاورده بود اما اکنون سرا پا سفید است و شاید بخواهد لکه ننگی به نام میت را از زندگی اش پاک کند و وجودش مثل محیط اطرافش کاملا سفید شود . او میت را دوست دارد اما تصورش نسبت به او دچار نوسان است . به همین دلیل گاهی اوقات میت تماما سفید در صحنه ظاهر میشود و بعضی اوقات هم سفید و مشکی . میت شروع به غذا خوردن می کند سپس ژان از جایش بلند می شود و می گوید ۱۰ ثانیه طول می کشد تا اثر کند سپس برق را خاموش می کند . تماشاچی باز هم اینجا دو به شک می شود که آیا ژان می خواهد به میت آسیب بزند و او را با سمی در غذا کور کند ؟ اما نه این صرفا یک حقه و تلقین است . میت برق را روشن می کند و ما متوجه می شویم او کور نشده و ژان او را دست انداخته . در عوض هم میت برای انتقام ، ژان را پس از مشاجره ای دست می اندازد و ژان به گریه می افتد و میت می خندد و خوشحال به اتاق خواب می رود و می خوابد . اما در این لحظه استحاله نهایی رخ می دهد . ژان چاقو را برداشته به سمت اتاق خواب رفته و لکه سیاهی به نام میت را پاک می کند و او را می کشد . مانند آنچه که در مانستر دیدیم . تصویر ژان در وسط صحنه نیز دیده می شود او در درونش پرنده ای را زندانی کرده اما کلیدش دور گردنش است . او خودش ناجی پرنده درونش است اما روان انسان و عقده هایش بعضا دوست دارند شرایط را آنطور که نیست برداشت کند خودش را گول بزند و از آگاهی دوری کند .