تجربه متفاوت گروه رضا بهرامی و کهبد تاراج، این بار متاثر از شرایط و تحولات جامعه، زن را محور روایت خودش قرار داده و اون رو در بستر روایت همیشه جذاب تعزیه پیش روی مخاطب گذاشته.
اگر یکی از دستاوردهای تغییرات اخیر جامعه رو «تسخیر فضا» و به تعبیری باز پسگیری همه مضامینی که توسط سیستم، مصادره به مطلوب شدند برای من این نمایش روایتی از باز پسگیری آیین مذهبی تعزیه است. تعزیه نه صرفا در مقام یک رویداد مذهبی که اتفاقا بستری برای خوانش از جامعه که می تونه درش به شدت طلم روزگار جاری رو بازتاب بده
تنوع فرم های روایی در کار برای من جالب بود. اکثرشون برام خیلی جالب بود و خلاق
به نظرم بعد از «عبدل میمون، لات پاکوتاه» و «پایین، گذر سقاخونه» این نمایش یکی از بهترین کارهای گروه تئاتر نزدیک بود.
جایی که شبیه آثار ارزشمندی که به ذات خود مدیوم هنری ادای احترام می کنند، «تئاتر» رو به جایگاه بالاتری سوق دادند.
تئاتری که جان کاه باید باشد و متعاقب اون جان افزا.
تئاتری که خون دارد و زندگی میسازد.
خیلی ممنونم و خسته نباشید..