در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | سعید قدرتی: شطرنج یه جورایی و یه جاهایی عین زندگیه. اولش فک میکنی همه چی تحت کنتر
S2 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 15:59:41
شطرنج یه جورایی و یه جاهایی عین زندگیه.
اولش فک میکنی همه چی تحت کنترل خودته، صفحه برابر با حریف و هزاران فرصت برای بُردن و تاختن.

میای و میای و میای میرسی به یه جایی که شاه مونده و ۵ تا سرباز.

حرکت اجباری می دونین چیه؟
اخر بازی که خودت موندی و ۵ تا سرباز هر حرکتی کنی یکی از سربازات میمیره، حرکتت به ضررته، تو حرکت می کنی حریف می زنه و تهش می بازی.
اونجاست که یاد اول بازی می افتی، چه حرکتها که نکردی، چه گشایش ها که میشد بکنی و نکردی، چه اشتباه ها کردی که تهش رسیدی به حرکت اجباری.
حرکتی ... دیدن ادامه ›› که می دونی به ضررته ولی چاره نداری و باید بکنی.
این تو همه زندگی هست، تو حکومت هست تو سیاست هست، تو اقتصاد هست.

تا دلتون بخواد دوربرمون پر از این حرکت هاست.
مثلا میرسی یه جایی که مجبوری پول نزول کنی، بند بند وجودت می دونن غلطه ولی حرکت اجباریه، راهی نیست مجبوری، مجبور به حرکتی هستی که تهش میبازی.

تو جنگی، می دونی هر حرکتی یعنی باخت ولی مجبوری، اونجاست که یادت میاد که چه وزیرها و فیل ها و اسب ها بود که فدایی دادی، مهره رو درست نچیدی، الکی فدا کردی تا تو موندی با ۴ تا سرباز که هیچ حرکتی بلد نیستن. مجبوری حرکت کنی و ببازی.

شرایط امروزمون خیلی شبیه اون آخرای بازی شطرنج شده با حرکت های اجباری.

محیط زیست رو نابود کردیم الان چاره نداریم جز تعطیلی.

برق و گاز و انرژی رو درست مدیریت نکردیم، درست توسعه ندادیم، درست مصرف نکردیم، الان مجبوریم تابستون برق قطع کنیم، زمستان گاز.

اقتصاد رو درست مدیریت نکردیم الان مجبوریم هر روز یه حرکت اجباری بکنیم، پلیس بذاریم برا نان، برا سیب زمینی، برا ماست.

سیاست رو درست مدیریت نکردیم افتادیم گوشه رینگ.

برا هر موضوع کم هزینه ای چنان وقیحانه دروغ گفتیم که سرمایه اجتماعی مون رسید به صفر.

تو کنترل جمعیت و آموزش، تو همه چی...

موقعیت غمگینیه این حرکت اجباری یا زوگزوانگ.

مرتضی عباد

شطرنج بازی می کند اما نمی داند
در آستــیـنــش مـُـهره های مار هم دارد
یک بار بُرده،غافل از اینکه پس از چـَـندی
این بازی ِ پُر دردسَر تکرار هم دارد

باید « کلاغان »،کشورِ او را نگه دارند
وقتی که می بندد دهان ِ « باز» هایش را
از تخت ها ... دیدن ادامه ›› و چشم ها یک روز می افتد
شاهی که نشناسد غم ِ سرباز هایش را

من می شناسم هم وطن های غریبم را
آن ها که در هر خانه ای خاکستری هستند
این ها که در سطح خیابان چیده ای انگار 
سرباز های سرزمین ِ دیگری هستند

وقتی که نوحی نیست کشتی هم نخواهد بود 
آرامشی دیگر پس از طوفان نمی ماند
اخبار را شاید ولی احساس را هرگز 
همواره بعضی چیز ها پنهان نمی ماند...


#یاسر_قنبرلو


۱۹ آذر ۱۴۰۱
"شطرنج"

سیزده ساله که بودم کسی رو نمی شناختم
که تو بازیِ شطرنج، شاید بهش می باختم

فکر می کردم نابغه م، حس می کردم یه مَردَم
هر بار که با نقشه ای، کسی رو مات می کردم

شنیده بودم شطرنج رو کامپیوترها هست
با ... دیدن ادامه ›› خودم گفتم چرا حریفو بدم از دست؟

وقتی که اولین بار به یک رایانه باختم
مهره ها رو برای همیشه دور انداختم

حتی اگر اون دستگاه، بازی رو به من می باخت
مدتی بعد یک شرکت، نسلِ برتری می ساخت

یاد گرفتم همیشه موجودی باهوش تر هست
حتی وقتی از قدرت، بی اندازه شدی مست

درست وقتی تو بازی، یه جای خوب نشستی
یه بازی بزرگتر هست که تو جزوش هستی

اینجا جایی برای از خود راضی شدن نیست
بازی کردن جز دامی واسه بازی شدن نیست


#هادی_پاکزاد

۱۹ آذر ۱۴۰۱
50 درصد مشکلات این کشور بر گردن حکومت و 50 درصد دیگه بر گردن مردم هستش...

اعتراضات برای حذف 50 درصد اولی هست...

باشد که برای دومی و تغییر خودمون هم آماده باشیم...
۲۰ آذر ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید